مشاوره قبل از ازدواج با تست ازدواج رایگان در مرکز مشاوره پیش از ازدواج خانه مهر اجرا می شود. به دلیل آنکه مردم با نگاه های متفاوتی به جهان نگاه می کنند پس اهداف متفاوتی هم دارند تعارض ، تنش در روابط انسانی گریز ناپذیر است می توان گفت در حقیقت هر چه روابط افراد صمیمی تر باشد احتمال ایجاد تعارضات بین فردی بیشتر می شود. ما در این پست سعی داریم که نکات موفق در زمینه مشاوره پیش از ازدواج را با هم بررسی کنیم، در ضمن در پستی جداگانه توصیه هایی به جوانان پیش از ازدواج داریم که بررسی و مطالعه آن را به تمامی جوانان توصیه می کنیم.
علت اصلی طلاق ازدواج است
در صورت تمایل می توانید مقالات زیر را در مورد خیانت و طلاق مطالعه بفرمایید : مشاوره تلفنی خیانت همسر و آسیب شناسی رابطه بهترین مشاوره تلفنی خیانت و جلوگیری از طلاق از طریق بهترین مشاوره زوج درمانگر خیانت زناشویی را کاهش دهید می توانیم با قاطعیت بگوییم که علت اصلی طلاق ازدواج است اگر رابطه ی خود را بعد از گذشت مدتی به امان خدا رها کنید و یا ارتباط اشتباهی را انتخاب کنید. شاید این جمله برای شما عجیب باشد اما زندگی با یکدیگر به عنوان یک زوج می تواند یکی از چالش برانگیزترین مسائلی باشد که افراد در زندگی خودشان با آن مواجه می شوند یکی از بزرگترین تصمیم هایی که گاهی افراد را دچار اضطراب و تنش فردی نیز می کند هر چه آدم ها درباره ی یکدیگر بیشتر بدانند با احتمال بیشتری بین آن ها اختلاف نظر و تعارض پیش می آید پس همه این مسائل گواه این است که مشاوره قبل از ازدواج می تواند به شما کمک کند که یک ازدواج سالم داشته باشید تا از مسائلی مثل خیانت ، طلاق ، طلاق عاطفی ، طلاق رسمی و تنش های آسیب زایی که به مرور زمان زوجین را به سمت افسردگی و اختلالات روانی می کشاند جلوگیری کنید.مشاوره قبل از ازدواج و تست ازدواج رایگان
شاید دنبال مشاوره قبل از ازدواج رایگان هستید ولی ما تست ازدواج رایگان را در ابتدا مطرح می کنیم. چرا تست ازدواج رایگان را مطرح کرده ایم؟ به این علت که مشاور ازدواج می تواند به شما کمک کند که از طریق تست و مصاحبه ی بالینی در وهله ی اول به خودشناسی و ارزیابی خودتان دست پیدا کنید. این تست ازدواج به شما کمک می کند که در کنار جلسات مشاوره ی قبل از ازدواج بتوانید نیازها ، تعارضات شخصی و مشکلات شخصی خود و همسرتان را شناسایی کنید به همین منظور ما در مرکز مشاوره قبل از ازدواج خانه ی مهر تصمیم گرفته ایم که با تست ازدواج رایگان و مصاحبه ی بالینی شما را ترغیب کنیم که در راستای زندگی و یک ازدواج سالم قدم بردارید.چطور می توانیم از تعارضات و مشکلات بین فردی جلوگیری کنیم ؟
وقتی همسر شما از تعارضات و احساسات همراه با خشم ، حسادت و تنفر برای توجه به جنبه هایی از رابطه اش که نیاز به تامل و کار دارد استفاده می کند این تعارض ها پشتیبان آن می شود این ها روش های سازنده ای برای مقابله با تعارض نیست که کم کم باعث جدا شدن شما می شود این را به یاد داشته باشید :اگر زوجین نتوانند مسائلشان را به طور باز و صریح بازگو کنند اگر مهارت های گفتگو ، حل مسائل و اضطراب و استرس را یاد نگیرند ارتباطشان به مرور زمان به سمت جدایی و تنش کشیده می شود متاسفانه زوجین امروزه توجیهاتی برای گفتگونکردن و ندیدن همدیگر دارند آن ها مدام می گویند که سر کار ، دانشگاه هستم و نمی توانم توجه کاملی به زندگی خود داشته باشم.سناریوی طلاق ، خیانت یک معرکه ی ناگهانی نیست بلکه یک اشکال تدریجی در فقدان صمیمیت و نزدیکی اتفاق می افتد
حال همسرم برای من مهم است
اما همین مبادله ی وقایع روزانه به شما کمک می کند که نسبت به احوالات هم بیشتر آگاه شوید این که چطور امروز گذشته است ، از سر کار چه خبر ، با بچه ها چکار کردی ، راستی از مامان و بابا خبر نداری ، همه ی این ها بخش مهمی از اطلاعات مورد نیاز همسران را تامین می کند این گفتگو زمانی آشکار می شود که به علت سردی روابط ، دوری یکی از همسران و یا مشغله ی زیاد یکی از آنها یا هر علت دیگری این گفتگو کم می شود .احساسات خود را بیان کنید
دومین مسئله بیان احساسات است شناخت احساسات و بیان احساسات و درک احساسات به طور مثال شما به همسرتان می گویید مدتی است احساس می کنید که او سرحال نیست یا خودتان احساس می کنید که زندگی یکنواخت کسالت آوری را دارید می توانید برنامه ریزی کنید که چند روزی به سفر بروید و احساس بهتری را در کنار هم تجربه کنید بیان احساسات بسیار مهم است به شما کمک می کند از بسیاری از تنش ها جلوگیری کنید اما نکته ی مهم این است اگر در بیان احساسات فرد مقابل او را انکار و سرکوب کنید به مرور زمان ذهن و تفکر او یاد می گیرد که با فرد دیگری احساساتش را در میان بگذارد زیرا احساس می کند که از سمت شما تحقیر و مورد سرزنش قرار می گیرد متاسفانه در ایران مردم زمانی به مشاوره مراجعه می کنند که اقدام به طلاق کرده اند یا روابط موازی در زندگی آن ها شکل گرفته استاما ما به شما پیشنهاد می کنیم که در هر مرحله از رابطه ی خود که هستید از متخصصین کمک بگیرید
با زخم های خود وارد روابط نشوید
مشاوره قبل از ازدواج رایگان و مشاوره خانواده می توانند بهترین گزینه باشند برای آنکه شما در زمینه ی زندگی مشترک مهارت هایی را کسب کنید مشاوره قبل از ازدواج به شما کمک می کند که تنش های فردی خود را بشناسید آسیب های فردی خود را بشناسید و با آن زخم ها وارد روابط بین فردی نشوید متاسفانه بسیاری از طرحواره ها شما را به سمت انتخاب های اشتباه می کشاند جدا از آن تحریفات شناختی که از گذشته به ما رسیده است یکی از مسائلی است که ما را به سمت از بین بردن یک رابطه می برد به طور مثال افرادی که نگاه صفر و صدی به روابط خود دارند با کوچکترین اشتباه همسرشان احساس می کنند که رابطه ی آن ها پایان یافته استافردای که مهر طلب هستند مدام در حال اضطراب جدایی به سر می برند آن ها با وابستگی بیش از حد باعث می شوند که طرف مقابل احساس کند که دایره ی شخصی آن ها به خطر افتاده است
اختلال شخصیت را چگونه شناسایی کنیم؟
نکته ی بسیار مهم در مشاوره قبل از ازدواج این است که شما می توانید اختلال شخصیت را هم شناسایی کنید قطعا با فردی که اختلال شخصیت دارد نمی توانید به شکل نرمالی رابطه ی عاطفی خوبی داشته باشید فقط یک مشاوره خانواده مشاوره بالینی می تواند به شما کمک کند که در زمینه ی شناخت اختلالات شخصیت پیش قدم شوید و اما نکته ی بسیار مهم در زمینه ی مسائل جنسی است قبل از آنکه ارتباط سرد جنسی را تجربه کنید این فرصت را به خودتان و همسرتان بدهید که روابط جنسی لذت بخشی را تجربه کنید متخصین به شما کمک می کنند که در زمینه ی مسائل جنسی هم سرد کننده ها را بشناسید و به تفاوت های زن و مرد آگاه شوید افزایش آمار طلاق در جامعه ای که روبه صنعتی شدن حرکت می کند نیاز روز افزون به آشنایی با مقوله ای به نام رابطه ی جنسی به شما کمک می کند که با مهارت های ویژه ی ارتباط جنسی آشنا شوید.رابطه جنسی سالم و عاشقانه یک انتخاب است
یکی از شکایت های بارز زوجین این است که یکی رابطه ی جنسی و سکس می خواهد و دیگری عشق در زندگی های زناشویی گاهی اوقات به نظر می رسد که زوجین از دو سیاره ی متفاوت در کنار هم قرار گرفته اند اما درک ، شناخت و پذیرش این تفاوت ها می تواند به صمیمیت عمیق تری در رابطه ی شما کمک کند چرا رابطه ی جنسی تا این حد مهم است ؟ به این دلیل که آگاهی افراد در این زمینه کم است ، آگاهی علمی و روانشناسی برای داشتن یک رابطه ی سالم و لذت بخش . مشاوره قبل از ازدواج در این زمینه هم به شما کمک می کنیم قبل از پایان دادن به ارتباط خود و مشکلات بین فردی بتوانید اختلالات و مشکلات را ارزیابی کنید .جهت ارتباط با مرکز مشاوره ی ازدواج خانه ی مهر می توانید با بخش پذیرش تماس بگیرید تا شما را به متخصص و روانشناس در همان حوزه معرفی کند جهت اطلاعات بیشتر در زمینه ی کارگاه های آموزشی زوجین مشاوره حضوری ، مشاوره ی تلفنی با ما در ارتباط باشید این نوید را به شما می دهیم که در هر کجای ایران که هستید می توانید از طریق مشاوره آنلاین و مشاوره تلفنی هم از کارگاه های ما بهرمند شوید و هم با متخصصین در ارتباط باشید.مرکز مشاوره ی خانه ی مهر در زمینه ی مشاوره قبل از ازدواج و مشاوره ی سکس تراپی و خانواده درمانی به شما کمک می کند که از طریق تست ازدواج رایگان و مصاحبه ی بالینی به این سنجش ها و ارزیابی ها دست پیدا کنید
49 پاسخ
سلام خسته نباشید. من دختر 19ساله هستم خواستگار از شهر دور دارم فاصله شهر ما تا شهر اون اقا 9ساعت هست. ایشون برای اشنایی تشریف اوردن و ما هم پسندیدم. تحقیقات هم ک ازشون کردیم گفتن خانوادگی ادمای خوبی و باایمان هستن. ایشون ب دلیل کار شون نمیتونن ک محل زندگیشون تغییر بدن. و من رو دوست دارن. من هم حس دوست داشتن رو دارم اما نه زیاد. پدر و مادر و بزذگتر ها میگن ک راه دوره و ممکنه خیلی اتفاق ها پیش بیاد و ما کنارت نباشیم و تنها در یک شهر غریب و دور باشی. سخته فقط راه دور. و از یکطرف نگرانن ک نتونم از پس سختی های زندگی بر بیام.. خودمم همینطور… بین دوراهی موندم… خانوادم خیلی ناراحتن و خانواده داماد و خودش خیلی اصرار دارن. خانوادم میگن ک چون زیاد شناختی نداریم ازشون ممکنه بعد از ازدواج اخلاقشون عوض شه و اذیتت کنن…./من ب خانوادم زیاد وابسته ام میترسم پشیمون شم… راهنمایی کنین
عزیزم ازدواج انتخاب بسیار مهمی هستش چون تمام ابعاد شمارو دربرمیگیرد .با ۹ ساعت تفاوت ایشون در شهر دوری زندگی میکنن و این میتونه تفاوتهای زیادی رو ایجاب کنه .با توجه به سن کم شما من توصیه میکنم به خودتون فرصت بدید .
چند مورد نگران کننده وجود داره
سن کم شما
زندگی در شهری دور
تفاوت فرهنگی احتمالا
مخالفت خانواده
و تردید شما
همه اینها باید بررسی بشه .
حتما مشاوره بگیرید .
سلام دختری ۱۹ ساله هستم یک خواستگار دارم که هفده سالشه و براش مهم نیست که طرف مقابل بزرگ تر باشه یا نه ولی من میترسم از اینکه چون کوچکتر از خودم هست نتواند درک درستی از روابط داشته باشد و من از مشکلات جسمی روحی رنج میبرم میترسم که درک نکند چه مشکلاتی دارم و همه چی خراب بشه و از بچگی ترس از رابطه داشتن دارم میخوام طرف مقابلم اگاهی یا حداقل کمی عاقل باشد ک بتواند احساساتم را درک کند ایا قبول این خواستگار درست است؟
سلام خسته نباشید من یک بار یک ازدواج نا موفق داشتم دوباره برام یک خواستگار اومده یک یک پسر بچه ۵ ساله داره و اطرافیان من میگن ازدواج کن ولی من ب شدت استدس دارم میشه راهنماییم کنید
دوست عزیز ازدواج موضوع مهم و پیچیده ای هستش و فی نفسه با اضطراب همراهه
با توجه به تجربه ناموفق هم میتونه افزایش پیدا کنه .و ارتباط با فرزند ایشون مقوله مهمی هستش .حتما قبایل از این تصمیم مشاوره بگیرید.اگر الان هزینه نکنید ممکنه بعدا مجبور به هزینه کردن بشین .
سلام دختری29ساله مدرس زبان تو موسسه هستم ساکن شهر کوچیک هستم که همه تو سن کم ازدواج می کنن خانواده سنتی دارم و تا حالا با کسی دوست و اشنا نشدم.تو چند سال اخیر چندین خواستگار تقریبا خوب داشتم که رد کردم یا نشد.من ادمی هم سن سالای خودم تحصیل کرده و با شغل خوب تو سطح مالی متوسط میخوام الان یه خواستگار دارم که از لحاظ قیافه و سن و فرهنگی بهم می خوره وای دیپلمه اش و مغازه بوتیک داره الان واقعا موندم چی کنم دو دلم ازش بدم نیومد ولی اینکه درس نخونده و شلغلش رو دوست ندارم ولی از طرفی دیگه سنم برای ازدواج بالاس میدونم احتمال اینکه کسی نیاد دوباره کم نیست و من دوست ندارم محرد بمونم.اکثر دخترای اطرافم که سن بالا هستن اصلا خواستگتر ندارن یا زن دوم میشن میترسم کمکم کنین
سلام عزیزم
با توجه به شرایط اقتصادی سالهای اخیر
که آقایون با درس خوندن و صرف سالهای زیادی برای تحصیل از پیدا کردن شغل باز میمونن
تمایل اونها به ادامه تحصیل کم شده
و این برای خانم هایی که ادامه تحصیل میدن تفاوت رو زیاد میکنه .
در کنار توجه به مدرک سایر ویژگیهای جایگزین ایشون رو بررسی کنین.
نگران بالا رفتن سن نباشین جون دلیل معقولی برای ازدواج نیسن.حتما مشاوره بگیرید .
سلام قضیه من خیلی فوری هست یک دختر ۲۱ ساله هستم و از سن ۱۸ سالگی خواستگار داشتم چون آماده ی ازدواج نبودم همرو رد کردم ، حالا سه تا خواستگار اومده برام یکی از خودم ۱۵ سال بزرگتر چون سنش زیاد نمیتونم مثل همسر ببینمش، گرچه خود اون آقا از من خوشش اومده و اصرار داره من جواب نه دادم اما بازم فرصت میخواد ، حالا از طرفی یه خواستگار ۲۶ سالش ، پنج سال اختلاف سنی داشتیم ، ظاهرش معمولی بود و شغل شرکتی داشت بد نبودن اما یه خورده خانوادشون به دلم نمیشینه ، حس بدی به خانوادشون دارم چون قبلا دختر همسایه ی ما با برادر بزرگتر ناتنی ایشون ازدواج کرد و جدا شد ، یه جور حس میکنم خانواده بدبینی هستن ، و خواستگار سوم همین خودمه هیچی نداره و نانوا هستش ، ظاهرش بد نبود و چاق هستن ، راستش هیچ کدومشون اون آدم ایده آل من نیستن اما از همه طرف فشار روم هست ، میگن درست انتخاب کن ممکنه بعد از این کسی نباشه ،دروغ چرا نمیخوام ازدواج نکنم ، اما میخوام با آدمی باشم که حداقل ۷۰ درصد معیار های من داشته باشه و من کرد هستم و همه ی خواستگاری ترک ، یه جوری این تفاوت زبان و فرهنگ من رو اذیت میکنه ، فک میکنم بعدا مشکل باشه ، اما از طرفی هم این قضیه ثابت هست چون تو یه شهر ترک زبان زندگی میکنم ، طبیعیه ، حالا با وجود همه اینا خانواده ، پدرم و مادرم هیچ راهنمایی نمیکنن من رو و کمکم نمیکنن تو انتخاب ، فقط حرف های منفی میزنن
کلا میگم ازدواج نکنم😔
سلام خسته نباشید خواستم بدونم نگرفتن مراسم ازدواج و تشریفات اون در اینده باعث اختلاف و کشمکش خواهد شد؟
سلام
این بستگی به نظر هر دونفر داره.
ولی برای حسرت نخوردن در آینده حتی اگر شرایط ندارید یک مراسم خیلی ساده و کوچک بگیرید .
ایا با پسری ک طلاق گرفته درسته ازدواج کنیم ما یک سالو نیم هسش ک باهمیم و از قبل از دوستیمون خانوادمون آشنا بودیم و همو میشناختن بابابام رفیقه مغازه داره و منو بابام حتی با مامانم رفتیم مغازش و خلاصه اون ب ما شناخت بیشتری داره تا حدودی همو میشناسیم و خیلی بهم علاقه داریم جونمون واس همدیگ میره و الان پا پیش گذاشته واس خاستگاری با مامانش در میون گذاشته من کاری ب گذشتش ندارم همرو میدونم تو گذشتش چی بوده ب خودشم گفتم از همه نظری اوکیم باهاش فقط لازم دیدم در مورد اینک طلاقش بعدا رو زندگی من اثر نزاره واس همین میترسم دوتامون ی زندگی خوبو بی دردسر پر از عشق میخایم ولی یکم ترس دارم اخه مامانم میگ خوب فکرادا بکن ک بعدا تو زندگیت مشکل پیش نیاد مامانمم اوکیه فق بخاطر اینک طلاق گرفته تازه تقصیر نداشته مشکل از طرف بوده ولی بازم ازتون مشاوره میخام بخدا تو دوراهی قرار گرفتم هی میگم قبول کنم قبول نکنم خودم ک میگم قبول میکنم ولی ترس از مخالفت خانوادم دارم درسته انتخاب خودمه تصمیم گیرنده خودمم ولی خانوادمم گردنم حق پدر مادری دارن اونام نگرانن چیکار کنم
سلام عزیزم در مورد دلایل طلاق ایشون تحقیق کنید
و حتما با ایشون مشاوره پیش از ازدواج بگیرید .
مهم تر از طلاق
دلایل طلاق ایشون هستش
و اگر در مشاوره مورد نگران کننده ای نبود رابطه رو جدی کنید .
سلام وقت بخیر
حدود ۳سال هست که با اقایی اشنا شدم و رابطه از راه دور داشتیم باهم
از ابتدای اشناییمون که برای اولین بار همو ببینیم خانواده ها رو در جریان گذاشتیم
همدیگرو خیلی دوست داریم و الان که رابطمون جدی تر شده و خانواده ها ۳باری هست همو میبینند
خانواده اقا پسر خیلی از ما مذهبی تر هستند و با نوع رابطه ما که از طریق مجازی باهم اشنا شدیم و رابطی بین ما نیست مشکل دارند
اینسری من حس میکنم رفتار این اقا یکم عوض شده و نگرانی هاش و باز خورد های حرف های مامانشه
و یسری دعوا ها سر این موضوع داشتیم مثلا میگه اگه در اینده به مشکل بخوریم مامانم راست بگهچی ؟
یا رابطمون طول بکشه چی ؟
من خیلی احساسی تر رفتار میکنم و از طرفی نگران زمان ازدواج و سرد شدن رابطه هستم
خیلی چیزای کوچیک من ایشونو اذیت میکنه مثلا زود رنج بودن من یا زود عصبی شدنم
خب اخلاقمو که نمیتونم عوض کنم
مثلا وسط فیلم دیدن بهش زنگ میزنم و دوست دارم با من حرف بزنه خیلی منطقی برخورد میکنه که بعد فیلم یا بعد کار
بعضی موقع ها درک میکنم بعضی موقع هام چون رابطمون لانگ دیستنسه بهم فشار میاره🥹
الان نمیدونم مشکل دارم واقعا؟
سلام عزیزم الان کدوم موضوع اذیتتون میکنه
دوری از هم
حساس بودن شما
یا تحت تاثیر خانواده بودن ایشون
اگر قراره رابطه تون جدی بشه حتما مشاوره بگیرید .
و روی حساس یا زودرنجی خودتون با یک مشاور کار کنید .
سلام من مدتیه با برادر دوستم در ارتباط بودم فقط چت الان رابطمون رسیده به مرحله خواستگاری ولی خونوادم دل سردم میکنن میگن شغل ثابتی نداره خونوادش پر جمعیته دخالت میکنن تو زندگیت نمیتونی تحمل کنی نمیدونم باید چیکار کنم حرف خونوادمو قبول کنم یا نه خیلی دو دلم اصلا نه میتونم ولش کنم نه جواب مثبت بدم
سلام
الناز خانواده از نگرانی هاشون میگن..و شما توی هر رابطه ای وارد بشی اونها نگرانیشون رو خواهند داشت ..نگرانی های اونهارو در نظر بگیر و ابتدا خودت و بعدا با آقا مشاوره بگیرید .
فقط دوست داشتن برای شروع زندگی کافی نیست گرچه لازمه .
سلام من مدتیه با برادر دوستم در ارتباط بودم فقط چت الان رابطمون رسیده به مرحله خواستگاری ولی خونوادم دل سردم میکنن میگن شغل ثابتی نداره خونوادش پر جمعیته دخالت میکنن تو زندگیت نمیتونی تحمل کنی نمیدونم باید چیکار کنم حرف خونوادمو قبول کنم یا نه
سلام دوست من
در مرحله مهمی از زندگی هستید و باید تصمیم مهمی بگیرید پس خوب بررسی کنید .لازم است بدانید هر فردی باید برای ازدواج ۵ مرحله بلوغ را داشته باشد .یکی از آن ۵ مرحله خصوصا برای آقایون بلوغ اقتصادی یعنی داشتن درآمد مستقل و ثبات در آن میباشد . باید برسی کرد چرا ایشون شغل ثابت ندارد و دلیل تعویض شغل چیست ؟ مخالفت خانواده هم میتواند یه نکته مهم برای بررسی باشد .حتما مشاوره بگیرید.
با سلام
من پسری 33 ساله، فوق لیسانس و کارمند در یک شرکت هستم. تقریبا از 8 ماه گذشته با یک دختر در محل کار آشنا و علاقه مند شدم. اما از اونجایی که تا به حال هیچ ارتباط خارج از عرف خانواده نداشتم نمی تونستم زمینه چینی کنم و خودم مستقیما از ایشون خواستگاری کنم. من این موضوع رو با خانواده در میون گذاشتم و از مادرم خواستم یک روز در محل کار با ایشون تماس بگیرن. اما بعد از تماس مادرم خیلی ناراحت شدن و حتی الان هم جواب سلام من رو نمی دهند. آیا روش خواستگاری من اشتباه بوده؟
ممنونم از شما
سلام روش خواستگاری شما اشتباه نبوده اما باب میل ایشون نبوده .با ایشون در مورد خواسته تون صحبت کنید.
با سلام
من و خانمم سه سال پیش با هم اشنا شدیم و یکسال قبل با هم ازدواج کردیم.ازدواجمون هم کاملا سنتی بوده.الان به یه مشکل خوردیم.از اونجایی که من شغلم ازاد هست و خودم تمام هزینه های عقد و عروسی رو دادم پس مجبور شدم از سرمایه خودم در شغلم برداشت کنم.
الان خانمم میگه که تمام کادوهایی که خانواده خودم بهمون دادن روز عروسی مال خودم هست و من به تو نمیدمشون تو هم کادوهایی که از سمت اقوام خودت گرفتی برا خودت،در صورتی که من حتی کادویی که پدر،مادر،خواهر،برادر خودم بهم دادن رو خرج مراسم و خرید وسایل بعد از عروسی کردم و هیچ برداشت شخصی از اون پول نداشتم و همه هزینه هام برا جفتمون بوده و به اوشون هم گفتم کادوهایی که پدر و مادرت و خواهرت دادن برا خودت باشه و نگهشون دار.
خواستم ببینم ایا این قانونی منطقی هست که اوشون بگه کادوهای اقوام خودم مال خودمه و میخوام برا خودم خرجشون کنم در صورتی که من مثلا میخوام اون کادوها رو بدم مبل یا پیش پرداخت خرید مسکن؟
ممنونم راهنماییم کنین.
سلام دوست عزیز زندگی مشترک اسمش روشه
مشترک.و قطعا بهتره همه تصمیمات با هم و با مشورت گرفته بشه .
مگر اینکه شما قبل از ازدواج به ایشون گفته باشید هیچ انتظاری از ایشون ندارید و حالا مدعی باشید
واقعیت اینه بعد ازدواج دیگه خانواده من و خانواده تو نداریم .کل هزینه ها ماله زندگیه و کل درآمد یا کادوها هم ماله زندگیه .از یک مشاوره خانواده کمک بگیرید .
سلام خسته نباشید پسری اومده خواستگاری من که از فامیل هست یه دوسالی با مادر من در ارتباط بود و از عشقش به من به مامانم میگفته بعد از بازگویی این مسئله پدرم راضی نبود که بیاد خواستگاریم چون پدر این اقا پسر معتاد بود…من خودمم اون اول نمیخواستمش اما مامانم باهام صحبت کرد و دوبار با خانواده ها مسافرت هم رفتیم دوسال به همین منوال گذشت و بعد از چهلم پدربزرگم اومدن خواستگاریم تو این دوسال مادرم انگار هم منو راضی کرد هم پدرمو پدرم اون اوایل میگفت دختر به اون ور نمیدم اخه ماله یه شهرستانن وضعیت مالی آنچنانی هم ندارن ولی مادرم خیلی اون اقارو قبول داره و میگه خیلی پاکه خیلی نجیبه و خب اهل کاره و پدرومادرش هم الان هرچی دارن از صدقه سری همین پسرشونه و مامانم میگه باهاش به همه جا میتونی برسی خلاصه منم به پدرم اعلام رضایت کردم که بزار بیان و این حرفا واونا اومدن و منم راضی راضی شده بودم
پدرم بهم گفت این ازدواج خواسته خودت بوده و اگه فردا اتفاقی افتاد مارو سرزنش نکنی چون من از اول از این ازدواج ناراضی بودم ….منم گفتم باشه ولی مادرم خیلی حمایتم میکرد وومیکنه اینا که اومدن خواستگاری منو اون اقا رفتیم صحبت کردیم و من هرچی میگفتم قبول میکرد و حرفارو زدیم و حتی راجب محل سکونت هم باهم صحبت کردیم و اون اقا از زندگیش گفت گرچه من از زندگیش فهمیده بودم چون از اون زمان که مامانم بهم گفت در جریان پیام هایی که به مامانم میده باشم دیگه همه جیو فهمیده بودم و یه سری حرفارو خودم به مامانم میگفتم که برسونه ولی اون اقا در جریان نبود و این یه راز بین منو مامانم بود و هست ….بعد از اینکه از اتاق اومدیم وهردو اعلام رضایت کردیم برای ازدواج پدرم دوتا شرط گذاشت اول اینکه پدرش ترک که کرده دیگه برنگرده و اگر برگرده همه چی منتفیه (اینوویادم رفت بگم مامانم تواین دوسال که پدرمو نرم کرد و از یکم قبلش مامانم به این پسر خبر داد که پدرم همچین شرطی رو خواهد گذاشت و اون پسر زودتر اقدام کرد و پدرشو دیگه ترک داد)و اولین جلسه خواستگاری ما یه جوری بود که اواسط ترک پدرش بود شرط دوم هم که پدرم گذاشت کارت پایان خدمت این اقا بود و شرطی هم که من واسه این اقا گذاشتم خریدن خونه اس که تا قبل از اینکه خونه نخریده من باهاش عروسی نمیکنم …مادرم و این اقا پسر به پدرم اصرار کردن که منواین اقا باهم در ارتباط باشیم با گوشی راهمون ازهم اخه خیلییی دوره و پدرم اینم نرم شد و قبول کرد و الان من شیرینی خورده اون اقام و با گوشی باهم در ارتباطیم تواین مدت خیلی اتفاقا افتاد مثلا من فهمیدم مادرو خواهرش البته خواهرش جاری مامانمه برخلاف قیافه مظلوم و طفلکی ای که دارن خیلییی بدجنس و خیلی دو بهم زن و خیلی اتیش بیارن و من اینو به اون اقا پسر ثابت کردم و از اونا زدش کردم خانواده این اقا از وقتی که خیلی بچه بوده 7ساله که بوده میرفته برای خانوادش کار میکرده و نون اور اون خونه بوده و الانم خواهرش و مادرش میخوان که مطیع اونا باشه و خواهرش تا حالا چند بار دعوا راه انداخته وهمه مردم و عالموادمو از این ازدواج خبردارکرده و به مامان بزرگم مادرشوهرشم گفته پدر من اخه به این خانواده تاااکید کرد که کسی بویی از این ماجرا نبره که من نشون این اقام
تواین مدت با این اقا پسر سر یکی از دوستاش 5بار دعوا کردیم یه دوستی داشت دخترباز بود و این اقا هم میدونست دفعه اول با زبون خوش ازش خواستم و همون بار اول ازم قبول کرد ولی بعد از اون یه بار چهاربار دیگه مچشو گرفتم که هنوز با اون اقا در ارتباطه وکلی گریه کردم و اون اقا به غلط کردن افتاد و قسم خورد که خودش اهل این کار نبوده و به خاطربازاریابیش مجبور بوده با این اقا در ارتباط باشه الان این شغلو گذاشته کنار نه اینکه من چیزی بگم خودش خواست و همون اول خواستگاری هم در شرفش بود و بعدم بهم میگفت نمیتونم با این ادم یهویی قطع ارتباط کنم چون میشناسمش ادم بدیه و بلا میاره و اینا ولی من تاب نیاوردم و چندبار پاپوش دوختم چکش میکردم ومچشو گرفتم اینستا هم که داشتیم اینستامونم پاک کردیم جالبه که این اقا خودش میومد از کارای کثیف همین دوستش که اینقدر بد بود بهم گفت با زنای دوستاش حتی رابطه داشته واهل اینکارا بوده الان یه سالی میشه قطع ارتباط کردن ولی من هنووووز که هنووزه چکش میکنم و از طریق های مختلفی میام که سردربیازم راستش یه جورایی اعتمادم از این مسئله ازش سلب شد تمااام حرفا و اتفاقات رو مادرم درجریانه اون اقا نمیدونه ولی من مادرمو در جریان همه چی گذاشتم و پدرمم در جریان گذاشتیم پدرمم این دوستشو دیده بود و پدرمم گفت من بهش گفت باهاش ارتباطتو کم کن و به من پدرم گفت که پسرا مثل دخترا نیستن قهر کنن باید به مرور باهم قطع رابطه کنن چون پسرا بده بستون دارن ولی من صبری نداشتم وبه اون اقا خط و نشون کردم یا من یا اون و دیگه این ارتباط تموم شد و مامانم این رو شورش داد که این اقاهه اینکارو کرده واین حرفا و اون اقا عصبانی تر شد و کلا بهم خورد این ارتباط ولی خب میگم من هنوووزم نسبت به این مسئله اعتماد ندارم و چکش میکنم یه چندباری هم بحث هم شد ولی خیلی کم و حتی اون اقا کفت به خدا من به هیچ دختری نگاه نکردم و اگه میخوایین تحقیقاتتونو کامل کنین بعد به من جواب مثبت بدین و اینا الان یه سالو خورده ای هست که ما به این صورت هستیم و هروقت اون اقا میخواد بیاد خونمون خواهرش و شوهر خواهرش که عموی منه به یه طریقی بهم میزنن و زهر همه میکنن یه چندباری به مامانم حرفای زشت زدن که از فوحش هم بدتره تو این حین من رفتم دندونپزشکی و اون یه اقایه جوونه با خودم گفتم خدایا اخه من چی کم دارم به خدا پامو کج نذاشتم به خدا کاری نکردم که مستحق این نباشم که یه دکتر بخواد بیاد خواستگاریم و چندوقته بابت این مسئله یه جورایی دلسرد شدم درسته خودم پشت کنکور موندم واسه رشته خوب و موزد علاقم پزشکی و اینا ولی حق منم این نیست الان این اقا کلی قسط و قرض هم داره ولی خب خداییش خیلی بهم ابراز علاقه میکنه و تا الانم همه کار به خاطرم کرده وبهترین تولد و هدیه اما نمیدونم چرا اینجوریم میترسم اینده ام از لحاظ مالی باهاش یکم سختی داشته باشه اخه شغلش ازاده با ماشین سنگینه و فوق لیسانس مهندسی داره ولی خب کاری متناسب با مدرکش پیدا نکرده من یه دختری ام تووو ناااز ونعمت بزرگ شدم و هرچی خواستم بهترینش فراهم بوده خواهرش بهش گفته این دختره ولخرجه و شوهر خواهرش عمومم گفته من بهتر میشناسم تو زندگی با تو نمی مونه با یه همچین خانواده ای و این اوضاع وواحوال واقعا حق من هست خب؟اون اقا گفته شده خودم نوکریشو میکنم ولی خانوم خونم بشه …نمیدونم چه مرگمه و چرا اینجوریم…ولی بدمم نمیاد اگه یه دکترخواستگارم بود به شوخی چندبار به مامانم گفتم مامانم میگه از کجا خوب باشه بعدشم از کجا معلوم واست کی همچین خواستگاری بیاد؟اخه مامانم میگه یه دکتر میره دکتر میگیره من هنوز دکتر نشدم ولی امسال سال اخریه که دیگه میخوام کنکور بدم بالاخره منم یه رشته خوب میارم دیگه بعدشم مگا چی کم دارم که نیان؟البته ناگفته نمونه تا الانم خواستگار خیلییی توووپ وعالی هم داشتم مهندس برق بوده تو شرکت برق که از فایملای مامانمه پسر خواهرمدیر مدرسه ام هم ازم خواستگاری کرده ولی خب اون بیکار بود و مامانم به خاطر اینکه پسره دستش تو جیب خودش نبود و مادرش هم همه کاره بود و گفته بود دخترتونو میبریم مشهد و تو اپارتمان خودمون سکونت کنه و اینا مخالفت کرد مامانم مخااالف بود!بابام ولی به مامانم گفت بزار کنکورشو بده و بعد ولی مخالفتی نکرد!ولی مامانم انقدر گفت که بابامم همنظر با مامانم شد مامان و بابایه پسره استاددانشگاه بودن یه بارم تو حرم یه نظامی ازم خواستگاری کرد خداییش با این اوصاف ادم امیدوار میشه که یه خواستگار حتی بهتز از اینا بیاد اصلا اگه نیاد هم همه اینا از اون پسره که بالاترن!حالا از لحاظ تحصیلات نه ولی از لحاظ مالی خانواده و باقی آپشن ها بالاترن!
نمیدونم من دختر بدی ام؟و زیادی بلند پرواز یا واقعا حق با منه؟توروخدا کمکم کنین بعضی وقتا که با این پسره صحبت میکنم یه جوری ام یه چیزی انگار مانع محبتم میشه ولی خداییش خیلی دوستم داره و دلمم خداییش میسوزه به قول مامانم اون که خودش کناهی نداشته که کجا و پیش کی به دنیا بیاد و حالا که اینحوری شده یعنی خوشبختی نمیتونه داشته باشه؟درسته اینم هست یه جورایی هم میدونین دوستش دارم ولی این افکار واقعا داره ازارم میده
یه چندباری هم از مسائل زناشویی صحبت کرد مامانم گفت محلش نده و بهش پا نده منم همینکارو کردم بعد از این حرفاشم خیلی ناراحت شدم میگم نکنه منو به خاطر یه مسئله میخواد…؟
عزیزم سن شما برای ازدواج کم بوده و تصمیم گیری از سر اصرار مادر .
واقعیت اینه وقتی شما بعد از نامزدی هنوز به کیس های دیگه فکر میکنید پس در انتخابتون مردد هستید .حتما حتما مشاوره بگیرید.
من قبلا یه ازدواج ناموفق داشتم یه پسر دارم پیش خودم هست سنم 36ساله هستم با یه آقای آشنا شدم تلفنی از طریق یه دوست ایشون 52ساله هستن همسرش فوت کردن ایشون همدان هستن من در مشهد همدیگر رو دوست داریم ولی من میترسم از شرایط ایشون قبلا با زنها ارتباط زیاد داشتن از صیغه تا تریاک هم گاهی میکشن وضعیت مالی خوبی دارن قبول کردن بیان مشهد ساکن بشن با بچه مشکلی ندارن میگن از موقعی که میگه با تو آشنا شدم سکسی نداشتم کنار میگه توبه کردم ولی من از این جور رابطه ها نداشتم تردید دارم ممنون میشم راهنمایی کنید
سلام من یه دختریم که توی ۱۲ سالگی نامزد شدم با اینکه پدرم راضی نبود چون با مادرم زندگی میکردم و از هم طلاق گرفته بودن اون زمان نامزدم ۱۷ سالش بود الان سه سال گذشته و بحث هایی پیش اومده که بین خانواده هامون بوده و الان میخوان تغریبا بهم بزنن ولی تصمیم رو برای خودمون گذاشتن و الان نمیدونم چیکار کنم و نگران اینده ی خودم و اون هستم که اگه بگم نمیخوام یا اگه بگم میخامش چه اتفاقی قراره بیوفته
سلام خسته نباشید 20سالمه و با یکی از خواستگارام قصد ازدواج دازم و تو مراحل اشنایی هستیم وقتی اوند خواستگاریم قرار شد تا موقع عقد باهم در ارتباط باشیم پدرش اعتیاد به شیشه داشت و بابام شرط کرد که اگه ترک کنه این ازدواج صورت میگیزه و الان یکسالی میشه که الحمدالله ترک کرده خودش پسر اهل کارو تلاشیه چشم پاکه و با حیا مامانم اول تاییدش کرد اول مامانم میخواستم بندازتش تو ازدواج با من ولی حودش از 6سال پیش عاشقم بوده الانم شرط عقد کردنمون کارت خدمتشه که پدرم شرط کرده خواستگارای خیلیییی رده بالا تری از این اقا داشتم ولی به حرف مامانم گوش کردم راستش اولش دوستش نداشتم و ولی به اصرار مامانم و رفت و امدهای صورت گرفته توی وجود منم حسایی به وجود اومده بودما الان یه سال بیشتر میشه باهم در ارتباطیم تو این مدت این اقا یه کاری کرده که من خیلی تمیدونم بگم میترسم و نگرانم کرده اونم اینکه این اقا همششش بهم میگه من تو رابطه جنسی برات بهترینو میزارم ومن برات کم نمیزارم من تورو به اوووج عشق میرسونم ببخشید من تو رو چندبار راضی میکنم بعد تورو جتی بهم میگه تو دوران پریودیت بزار بهت عشق بورزم نه اینکه بگه رابطه نه همون عشق بازی و …یه جوزی صحبت میکنه انگار که من تموم لذت و خوشیام تو همین یه مسئله خوابیده حتی بارها بهش گفتم میگم غیر از زناشویی مسائل دیگه ام هست مهمه اونم بهم میگه معلومه که مهمه به خدا برای من مهم تویی و تا تو نخوای من حتی زهت دست نمیزنم قول میدم مامانم در جریان این حرفاش هست و بهم یاد داد که بهش بگم زناشویی هم مهمه خیلی شبا مخصوصا جدیدا بهم میگه بیا باهم راجب عشق بازیمون صحبت کنیم اخه ما راهمونم خیلی دووورهههه!و دیر به دیر هم همو میبینیم و هر شب ازم میپرسه چی تنت کردی؟نمیدونم این اقا همه زندگیش تو رایطه خلاصه شده؟یا منو فقط برای اینکار میخواد خیلی سردرگم شدم!تا حالا باهم بحث داشتیم تو بحثا که خوب میشیم بهم میگه بوست میکنم اینجوری و اونجوری ولی خب از رابطه کامل چیزی نمیگه همینجوری بیشتر حیطه عشق بازی میچرخه ولی من بهش پا نمیدم و اینکه مخصوصا الان میترسم ارضا بشه د خب بهشم گفتم برات بده اونم خیلی ادامه نمیده خیای وقتا پای چت مینویسم آخ یا وای برام مینویسه دیوونه آخ گفتناتم دیوونم میکنه و اینا
به نظرتون چیکار کنم اصلا ازدواج با این اقا درسته؟چرا ایمجوری میکنه؟ راستش خیلیییی هم دلش میخواااد زوووود عقدددد کنیم خیلییی دلش میخواااد
میگم نکنه مشکلی داره؟ولی خب مامانم از لحاظ عفت و حیا تاییدش میکنه بابامم همینطور!فقط مشکلش خانوادشن که خیلی افتضاحن البته باباش که خوب شده
تازه نگران اینم هستم فردا مثل باباش نشه بره سمت مواد ولی خب خودش قسم خورده قلیون حتی نکشیده و خب راستم میگفته!فقط ت همین چتامون که اینطور میشه نمیفهمم بعضی وقتا خودمم در جوابش میگم منم برات بهترین رو میزارم وپارتنر عالی برات میشم میگه تو بهتزین هستی تو عالی هستی تو ثابت شده ای
توروخدا بگین مشکل چیه؟اینکه اینجوری اشکالی نداره؟حق میدم راهش دوره و دیوانه وار کسی که عاشقه واسش سختهولی اینکارش یعنی منو محض یه چیزی میخواد؟
سلام و خسته نباشید
من 20 سالمه و با یکی از خواستگارام قرار ازدواج دارم و تو مراحل اشنایی هستیم از قبل خواستکاری من 6 ساله پیش عاشقم شده وحالا اونده خواستگاریم اولش نمیخواستمش ولی به حرف مامانم گوش کردم و گذشاتم بیان پسر چشم پاکی هست و اهل کار ولی خب خواستگار ازش بهترم داشتم باباش اعتیاد به شیشه داشت که بابام شرط کردن باید ترک کنه و ترک کرده و الان خداروشکر سالمه منو این اقا باهم در ارتباطیم راهمون خیدی دوره پدرم کارت پایان خدمتشو شرط کرده برای عقد کردنمون اونن دنبالشه تو این مدتی که باهاش بودم از مسائل جنسی میگه مثلا همش میگه برات قول میدم بهترینو بزارم به اوج لذت میرسونمت وبرات بهترین میشم و از این صحبتا البته اینا بعد از مدتهاست که بینمونه داره صحبت میشه چون بیشتر ازیه ساله که در ارتباطیم یا اینکه تو دوران پریودی هم ازم میپرسه لباس چی پوشیدی شاید لباسای ساده ای گفتم و اونم هیچی نگفت اصلا دلیل کاراشو نمیفهمم نمیدونم چرا اینجوری یعنی منو برای اینکار فقط میخواد نمیدونم از کی بپرسم از کجا بپرسم مامانمم درجریانه هردونون گیج شدیم
یه جوری باهام صحبت میکنه انگار همه لذت من تو زندگی برای همین یه کار خوابیده و من دیگه با این همه لذتاس دنیارو دارم بهم همشششش میگه قووول میدممم برات بهترینشو بزارم ومن چندبار تورو راضی میکنم حتی مثلا در جوابش که میگم منم برات بهترینو میزارم بهم میگه تو ثابت کردی تو بهترینو میزاری و از این حرفا…
به نظر شما مشکل کجاست؟منو واقعا برای یه کار میخواد؟یه چی کلا تو زندگیشه؟
باهم که شده مثلا ناراحتی پیش اونده داشتیم وقتی خوب میشدیم بهم میگه خب لباس چی پوشیدی بیا باهم درمورد این احساسات صحبت کنیم و از این حرفا ولی خب من بهش پا نمیدم همش میگه عشق بازیمونو خیلی دوست دارم بیشتر راجب این چیزا حرف میزنه نمیدونم به خدا همش بهم میگه خیلی دوستم داره عاشقمه دیوونمه 6 سال منو میخواسته خودش 25 سالشه
به نظرتون ازدواج باهاش اشتباست؟چیکار کنم؟
من جوان 29 ساله هستم و فوق ليسانس الان درامد كمي دارم كار تحقيقاتي انجام ميدم نياز شديد به ازدواج دارم ولي ميترسم ازدواج باعث بشه كه از آرزوهام دست بكشم و مشغول زندگي عادي بشم فوق ليسانس حقوق دارم و ميخوام در مقطع دكترا وارد بشم و هم زمان ازمون وكالت بدم ولي نياز به ازدواج و اين كه سنم داره ميره بالا نگرانم ميكنه واز طرفي ميترسم ازدواج باعث بشه به ارزوهام نرسم
پاسخ متخصص و مشاوره زوج خانه مهر به شما دوست عزيز:
درود بر شما
در مراحل مختلف زندگی همواره در معرض انتخاب هستیم و بالطبع هر کدوم از این انتخابها میتونن پیامدهای مثبت و منفی خودشون رو داشته باشند. اولویت بندی کردن نیازها و خواسته ها و نوشتن معادله سود و زیان در این شرایط کمک زیادی به فرد میکنه…برای شروع یک زندگی نیاز به حداقل های مادی هست که نمیشه نادیده گرفته بشوند.
و در صورت ازدواج در شرایط مساعد و انتخاب یار مناسب ازدواج مانعی برای پیشرفتهای شغلی و تحصیلی نخواهد بود
سلام بستگی داره شما چه فردی رو برای ازدواجت انتخاب میکنی دوست عزیز .چه بسا همسرانی هستند که باعث رشد شخصی و پیشرفت شغلی و تحصیلی همسرانشان نیز میاشند
آفرین بله همینطوره
سلام
من پسری ۳۰ ساله هستم
از لحاظ روحی برونگرا و از لحاظ دین و مذهب در حد نماز و روزه و نون حلال دراوردن هستم ولی چیزای دیگه رو زیاد رعایت نمیکنم و خونوادمم مذهبیه.
تحصیلاتم فوق لیسانس و ۴ ساله کارمندم و میتونم زندگی در حد متوسط فراهم کنم.
اشتباهاتی در زندگی داشتم و دارم
تقریبا از ۲۰ سالگی دوست دختر داشتم
فک کنم تا الان ۱۰ تایی دوست دختر داشتمو ارتباط جنسی هم داشتم متاسفانه.
یکسال پیش در گروه تلگرام با یک دختری آشنا شدم و روز بعد باهم رفتیم بیرون.
تا دیدمش ازش خوشم اومد.
بکارت نداشت و ما از همون هفته اول وارد رابطه جنسی هم شدیم
بعد از سه چهار ماه باهاش کات کردم چون معیارای ازدواجمو نداشت و بعده کات کردن هم ایشون خیلی اذیت شدن ولی دو سه ماهی هست که دوباره من زنگ زدم و جویای حالش شدم و یهو به خودم اومدم دیدم دوباره ارتباطمون شروع شده.
میگه قبله من با یه پسری دو سه سالی دوست بوده و قصد ازدواج داشتن و پسره اومده خواستگاری ولی خونواده دختر مخالفت کردنو ب ازدواج ختم نشده و بکارتشم با اون پسره از دست داده. حتی اوایل رابطه ب دختره زنگ میزد و اونم از من پنهون میکرد ولی بعد از اینکه من ناراحت شدم و در حد کات رفتیم جلو ارتباطشو کلا باهاش قط کرد.
من اول رابطه به ازدواج فکر نمیکردم
چون معیارام فرق داشتن
ولی رفته رفته هم ایشون علاقمند شدن و هم من.
با علاقمند شدن ب من ، کم کم ایشون هم نماز خوندنو شروع کردن و یه مقدار مذهبی تر شدن.
خیلی از معیارایی که برا ازدواج داشتم در ایشون نیست.
از لحاظ ظاهری هفتاد تا هشتاد درصد خوبن از لحاظ اخلاق و رفتار هم قبلا خوب نبودنو به دلیل مشکلات خونوادگی اکثرا عصبی بودن ولی الان بهتر شدن و خوبن.
همزبان هستیم و هردومون ترکیم که خوبه
دوسال از من بزرگتره ک خوب نیس
سه خواهر و یه برادر هستن
پدر مادرش طلاق نگرفتن ولی پدر کم میاد خونه و مشکل داره ولی مادرش ادم خوبیه که برا من خونواده مهمه.
از ۱۸ سالگی خودش کار کرده و نشون میده دختر با جربزه ای هست ولی کارش الان توو یه کارخونس و باب میل من نیست.
تحصیلاتش خوب نیس ولی دو ترم دیگه میخواد لیسانسشو بگیره.
سطح مالیشون از ما پایینتره و خونشون اطراف ملارد هست.
توو ارتباطات جنسیمونم بعضی وقتا اذیت میشم.
حالا از یه طرف دلم و از یه طرف هم عقل و منطقم تعارض دارن باهم.
نمیدونم ازدواج کنم باهاشون یا نه.
لطفا راهنماییم کنین
پاسخ متخصص خانه مهر به شما دوست عزيز:
درود بر شما
هیچ وقت نباید انتظار داشت که در مشاوره پیش از ازدواج حرفه ای به ما به صراحت گفته بشه که ازدواج بکنید یا نه…در طول جلسات پیش از ازدواج به کمک روانشناس متخصص
فاکتورهای ریسک و خطر به هردو نفر شناسانده میشه و افراد با دید روشنتری به مسائل نگاه میکنند. در فاکتور سن بیشتر از بزرگتر یا کوچکتر بودن رسیدن به انواع بلوغ فکری، عاطفی، مالی و …برای ازدواج اهمیت دارد که باید بررسی شود.
معیارهایی که متفاوت هستند نیاز به بررسی دارند که این تفاوتها تا چه حد در واقعیت و برای شما دو نفر به طور خاص، معنادار هستند.
سلام من ۱۸ سال دارم و با دختری ۱۴ ساله در ارتباطم خانواده من راضی هستن ولی اون به دلیل این که سنش کم هست میترسه به خانواده بگه و منم ترس از دست دادن شو دارم به نطر شما چیکار کنم ممنون
پاسخ متخصص خانه مهر به شما دوست عزيز:
درود بر شما
سن شما عزیزان به هیچ عنوان مناسب وارد شدن به یک رابطه عاطفی و تصمیم برای ازدواج نیست. زیرا هیچ کدام از لحاظ عاطفی و شناختی و ….به مرحله بلوغ و ثبات نرسیده اید، هر تصمیمی می تواند آینده شما عزیزان را تحت تاثیر قرار دهد. نیاز است در جلسات مشاوره فردی روی این ترس از دست دادن کار شود.
سلام خواستگاری داشتم که خانواده مذهبی و خشکی دارند ولی ما با این که به حجاب و دین اهمیت میدیم ولی مثل آنها خشک نیستیم مثلاً عروسی هامون اهنگ میگذاریم و میرقصیم ولی آنها مولودی می گذارند و دست می زنند ضمن اینکه ما زن و مرد جدا هستند بیشتر مسائل حاشیهای مثل دین و مذهب مهم است ولی برای من شوهرداری و زندگی داری خوب که رضایت دو طرف رو جلب کنه مهم است ممکنه برای این که جو خانواده شان اینطوریه و تربیتش به این شکل بوده و این هم بگویم که رابطه صمیمی هم با خانواده اش ندارد برای نظرخواهی هم میگوید بیشتر از دوستان و مشاوره ها نظرخواهی می کند کمتر از خانوادهاش نظر می خواهد و و خانه ای که برای زندگی انتخاب کرده ایم جداست، میترسم قولی الان بدهد و بعد از ازدواج بزنه زیرش مثلاً وقتی باهاش حرف میزنم و براش از ترسها میگم میگه من حالا اول ازدواج شاید روی این مسائل تاکید داشته باشم برای اینکه طرف مقابل را محک بزنم وگرنه اینا بعد از ازدواج برام مهم نیست
با سلام و وقت بخير پاسخ متخصص خانه مهر به شما دوست عزيز:
درود بر شما
از آنجایی که افراد تا حدود زیادی تحت تاثیر فضای تربیتی و اعتقادی خانواده خود قرار دارند ابتدا باید دقت کنید که آیا این تفاوت در نگاه مذهبی تنها بین شما و خانواده ایشان است و خودشان عقاید نزدیکتری به شما دارند و یا خیر؟ در صورت داشتن تفاوت اساسی نمی توان به این مسائل به عنوان مسائل حاشیه ای نگاه کرد زیرا تا حدودی در زمینه های دیگر زندگی به خصوص تربیت فرزند در آینده مشکل ساز خواهند شد.
تعارضات مربوط به باورها و اعتقادات مذهبی و دینی گاهی تا حدود زیادی غیر قابل حل می باشند، زیرا بسیار ریشه ای هستند. از آنجا که در فرهنگهای شرقی خانواده در میزان رضایت زناشویی زوج نقش دارد، خیلی نمی توان به تفاوتهای اساسی موجود بی اعتنا بود. با گرفتن کمک حرفه ای میتوانید به این نتیجه برسید که آیا به این تفاوت می توان به عنوان یک ریسک فاکتور نگاه کرد یا خیر.
با سلام.8سال پیش تحت تاثیر حرفای خانواده و با معیارهای عقلانی خودم با پسر خاله ام ازدواج کردم و تصمیم به ازدواج با ایشون خیلی عجولانه بود .یک سال بعد به دلیل عدم اجازه به تحصیل از ایشون جدا شدم و روزهای اول جدایی عین خیالمم نبود ولی بعد از گذشت چند وقت بعد تموم فکرم پیش ایشون بود و مدام ایشون رو در صفحات مجازیشون پیگیری میکردم.ایشون هم طی این سالها به اصرار خانواده به خواستگاری هایی رفتن ولی راضی به ازدواج نشدن و علاقه به بنده رو بیان کردن و از طریق فرستادن واسطه هایی سعی به ازدواج با من دارند ولی هر بار با شنیدن درخواست ازدواج ایشون دچار تردید شدیدی میشم و نمی تونم به ایشون جواب قاطعانه بدم .از علاقه به ایشون مطمئن نیستم چون یه حس دو گانه ای رو نسبت به ایشون دارم گاهی از ایشون بدم نمیاد و گاهی بدم میاد.
نمیدونم این فکر بیش از حد به ایشون بخاطر عذاب وجدانه یا علاقه ؟؟
لازمه بگم ایشون در مشهد زندگی میکنن و من ساکن تهرانم و جدایی از خانواده و محل زندگیم برایم خیلی سخته.قبل از ازدواج با ایشون با هیچ جنس مخالفی رابطه نداشتم و حتی صحبت کردن با جنس مخالف برایم عذاب آوره (خجالت و عدم اعتماد به نفس)
در مدت کوتاه ازدواج با ایشون خیلی صحبت نکردم و به دلیل خجالت بیش از حد صحبت با ایشون در جمع برایم عذاب آور بود .همه این عوامل باعث شد که نتونم بفهمم ایشون رو دوست دارم یا نه؟؟
سردرگمیم توی این رابطه کل زندگیم نابود کرد و از بلاتکلیفی رنج می برم نمیدونم چکار کنم؟؟؟
پاسخ متخصص خانه مهر به شما دوست عزيز:
درود بر شما،
با توجه به پیام ارسالی شما به نظر میرسد در ازدواج قبلی تمرکز شما بیشتر بر روی معیارهای منطقی و عقلانی بوده، در صورتی که داشتن علاقه و جذابیت قبل از ازدواج بسیار اهمیت دارد.
منظور داشتن عشق آتشین در ابتدای رابطه نیست بلکه باید بدانیم که در صورتیکه که در ابتدای رابطه هیچ علاقه و جذابیتی وجود نداشته باشد
با گذشت زمان هم بوجود نخواهد آمد. نیاز است به حس دوگانه ای که تجربه می کنید اهمیت داده و بیشتر بررسی نمایید.
گاهی بعد از جدایی به دلایل متفاوتی از جمله ترس از تنهایی، نداشتن انتخاب بهتر و … افراد با گذشت زمان احساس پشیمانی پیدا کرده و به برگشت به رابطه فکر میکنند در این موارد نیاز هست دلایل اصلی جدایی را مرور کرده و به این نکته فکر کنند که آیا در طول مدت جدایی تغییراتی در خودشان، همسرشان و رابطه بوجود آمده یا نه؟؟؟
مشاوره پیش از ازدواج به شما کمک می کند بتوانید تا حدودی زیادی به سوالات، دوگانگیها و ابهامات خود پاسخ دهید.
سلام خسته نباشی یه ماهه با یه پسری اشنا شدم اهل شیرازه تو گروه تلگرام چندسالی بودیم ولی زیاد در تماس نبودیم در حد چت و گاهی من بدای مسافرت رفتم شیراز و همدیگه رو دیدین بعد ایشون ازم خواستگاری کرده و قراره بیاد ولی تو این ماه من یه شوخیهای کوچیک کردم اون خیلی شدیدتر شوخی کرده در حدی که منو از لحاظ احساسی داغون کرده چند بارم بهشون گفتم اینجور شوخی نکن ولی باز ادامه داده،،من قبل ایشون چندسال با یکی دوست بودم که موضوع صادقانه به این اقا گفتم و قبول کردن اما تو این یه ماه چند بار پرسید چکارا کردین و چجور بودین در صورتی که همه چیزو بهش گفته بودم ،یبار میگه گذشته به من ربطی نداره بعد یبار میاد زیر و رو میکنه
پریشب دوباره یه شوخی بدی کرد در حد اینکه من خیلی بهم بر خورد توجیهشم اینه خودتو قوی کن
بعد نوع نوشتاریش عوض شد شروع کرد به گفتن اینکه من اختلال مانیا دارم و دارو میخورم الانم تو فاز پریشونیم مدام گفتم شوخی نکن گفت جدی میگم من روز بعد بهشون پیام دادم که نمیتونم باهاتون ازدواج کنم بعدش اوند گفت همه اونا شوخی بوده که میخواستم تستت کنم ببینم تو شرایط سخت چجوری میشی من خودم روانشناسی خوندم به اضافه حقوق و حسابداری
الانم مدام میگه به من فرصت بده جبران کنم واقعا من خودم از رفتاری که کرد میترسم ازش بهشم گفتم ولی اصرار به فرصت داره چون تو چت یه عباراتی نباید گفته بشه مثل اینکه کتک میخوری یا مثلا گفته من بالاخره باهات بهم میزنم چه الان چه یه سال دیگه یا من اینم ازدواج نکن
نمیدونم چکار کنم
پاسخ متخصص خانه مهر به شما دوست عزیز:
سلام دوست عزیز در روابطمون باید حرمت رو نگه داریم وگرنه طرف مقابل از حریم ما تجاوز می کنه و ممکنه رفتاری داشته باشه که برای ما خوشایند نباشه
و نکنه بعدی اینکه از روابط گذشتتون نباید توضیحی بدید
در مورد رفتارشون اگر رفتار رو چند بار تکرار کردند که خوب جای سوال داره
چون ممکنه عادت رفتاریشون باشه در مورد رفتار هاشون بیشتر باید صحبت بشه
برای ازدواج عجله نکنید و از یک روانشناس کمک بگیرید
سلام خسته نباشید
من یه ماهه با یه پسری اشنا شدم و ایشون ازم خواستگاری کردن ولی هنوز رسما نیومدن ولی خانواده ها درجریانن
ایشون شهر شیراز هستن و من تهران
گاهی شوخی میکنن بی حد داخل چت که منو واقعا شوکه میکنه حتی چندباریم بهش گفتم شوخی احساسی نکن ولی گوش نمیدن تا یه شب دیگه خیلی حدشو گذروند به من گفت دارو افسرگی میخوره و پرونده داره هرچیم بهش گفتم شوخی بسه میگفت جدی دارم میگم اصلا نوع نوشتاریشم عوض شده بود حرف از اختلال مانیا گفت فرداش من پیام دادم نمیتونم باهات ازدواج کنم و تمام که در پاسخ گفت همش دروغ بوده و میتونه ثابت کنه چون روانشناسی خونده ولی من اعتمادمو بهش از دست دادم الان دو روزه مدام میگه اشتباه کردم و یه فرصت میخوام ولی من میترسم ازینکه اختلال رفتاری داشته باشه نه روانی که یوقت در اینده خوب باشه یه وقت نه با توجه به اینکه زندگی و کارشون شیرازه من باید برم اونجا زندگی کنم میگه تضمین میدم اونم شرافتم راستش نمیدونم باید چکار کنم بهش فرصت بدم یا نه ویا چه تضمینی ازش بگیرم که نتونه کاری بکنه
مسیله بعدی این هست من قبل ایشون با پسری دوست بودم ولی مسایلو به ایشون گفتم و اونو گذاشتم کنار تو این یک ماه چند بار ازم پرسیده روابطتون درچه حد بوده در صورتی که من همه چیزو بهش گفتم
یکبار میگه گذشته تو برام مهم نیس مهم الانه که با منی بعد یبار سوال میپرسه مدامم میخواد بدونه ایا تونسته جای اونو بگیره و حضورش پررنگ بوده
خواهش میکنم جواب بدین واقعا بلاتکلیفم
عزیزم به پیامدهای زندگی در شهر دور
با تفاوتهای زیاد فکر بکنید .
و شوخی های ایشون حتی اگر شوخی باشه اگر براتون آزارنده هست در نظر بگیرید .با ایشون صحبت کنید و حتما قبل از هر تصمیم مهمی مشاوره بگیرید .
سلام روزبخیر من23سالم هست و تقریبا6سال هست ک با پسری بصورت مجازی دوست شدم و چون تو دوشهر مختلف هستیم ارتباطمون ازراه دور وتلفنی هست وتموم این مدت فقط یکبار همو دیدیم و رابطه خوبی داریم و تنها مشکلی ک دارم این فاصله هست و داره اذیتم میکنه و من هرسری ک ازاین فاصله گلایه میکنم ایشون میگن ک فعلا شرایط اومدن ندارن چون داخل شهرما کسیو ندارن نمیتونن بیان بمونن و دوس ندارن بیان دوساعت منو ببینن و برن و نیاز به تایم بیشتری واسه کنارمن بودن دارن و فعلا تموم وقتشونو گذاشتن روی کار ک در آینده بهم برسیم ولی من قانع نمیشم چون حداقل6ماه یکبارم که شده باید شرایط پیدا میکردن و منم نیاز ب شناخت فیزیکی و رفتو آمد دارم حالا بنظر شما امیدی به این رابطه هست و ارزش صبرکردن بیشتر داره؟
پاسخ متخصص خانه مهر به شما دوست عزیز:
سلام بر شما
شناخت درست و کامل نمی تواند تنها از راه ارتباط مجازی صورت پذیرد. وقتی صحبت از آشنایی قبل از ازدواج می کنیم حتما لازم است که در کنار ارتباط تلفنی و مجازی، بخش زیادی از این ارتباطات به صورت حضوری و رو در رو باشد.
تنها یکبار دیدار در طول شش سال
کافی نیست و تنها طولانی بودن مدت آشنایی نمی تواند تضمین کننده شناخت کامل از طرف مقابل باشد.
نیاز است خواسته به جای خود را به صورت قاطع، شفاف و محترمانه بیان کرده و با توجه به شرایط منطقی ترین تصمیم را بگیرید.
سلام خسته نباشین
1سوال داشتم ازتون که من 1سالی میشه که با یه دختر آشنا شدم وخیلی دوسش دارم حالا از رو خامی یا نادونی وارد رابطه شدیم و من متوجه شدم که ممکنه این دختر پرده نداشته باشه وبخاطر همین دیگه باهاش وارد رابطه صمیمی نشدم ولی من قصدم باهاش ازدواجه ودوسش دارم وشک دارم به پردش وبهم میگه که من پردم سالمه….ومن موندم چیکار کنم خیلی دوسش دارم 1ماهه که داغونم بخاطر این قضیه ممنون میشم راهنمایی کنید که چطوری میتونم بفهمم که دخترانگیش ازدست نرفته وسالمه…
پاسخ متخصص و مشاوره خانواده و مشاوره ازدواج خانه مهر به شما دوست عزیز:
سلام بر شما
باید به این نکته توجه کنیم که حفظ بکارت به عنوان یک پدیده اجتماعی در بسیاری از جوامع ارزش و اهمیت داشته و با وجود گذشت زمان از حالت تابو خارج شده اما نمیتوان گفت که به طور کامل اهمیت خود را از دست داده. باید توجه داشت که از لحاظ فیزیولوژیکی گاهی افرادی بدون داشتن تجربه رابطه جنسی فاقد پرده بکارت هستند و گاهی استفاده از تامپون و یا مواردی دیگر باعث از بین رفتن آن می شود، پس لزوما نداشتن پرده بکارت به معنای داشتن رابطه جنسی کامل نیست.
نکته مهم دیگر اینکه مهمتر از بکارت جسمی افراد، بکارت روحی آنهاست و چه بسا افرادی که با حفظ بکارت تجربه رابطه جنسی را داشته اند
از طرفی بکارت جسمی و روحی فقط در مورد خانمها نباید اهمیت داشته باشد و مردان نیز از این قاعده مستثنی نیستند حتی اگر از نظر جسمی نتوان آن را ثابت کرد.
اما مهمترین مساله در اینجا نوع باور و نگاه شما دوست عزیز به این مساله می باشد که در جای خود قابل احترام است و چه بسا نیاز به تجدید نظر داشته باشد. به نظر می رسد داشتن بکارت نباید به عنوان معیاری برای قضاوت افراد و تنها عامل تعیین کننده در امر ازدواج مطرح باشد.
لازم است به صورت بالغانه قضیه را با ایشان مطرح نموده و با کمک یک فرد متخصص این دغدغه را مدیریت نمایید تا به بهترین تصمیم برسید.
ممنون از پاسختون خوودشون رفتن دکتر و دکتر گفته که پرده نداره و گفته که با رابطه با من پردش رفتهبه گفته خودش دکتر گفته ککه پرده از نوع حلقوی هستش که خون نمیاد موقع دخولدر هر ححال دکترش گفته که من باعث از بین رفتن پردش هستم ولی قبل این هم شکک داشتم که نداره چون با از اصرار خودش وارد رابطه شدم و قبللا هم شک کرده بودم …من مهمترین چیز برام صادق بودنه … ومشکل من اینه که چیزی ازم مخفی نکنه و روراست باشه و بهم دروغ نگه.. چطوری میتونم بفهمم که دروغ نمیگه