اختلال شخصیت مرزی و ازدواج پرآشوب

نشانه های اختلال شخصیت مرزی و ازدواج های محکوم به شکست را می شناسید ؟ مشاوره قبل از ازدواج می تواند به شما کمک کند؟ چقدر در زمینه ی اختلال شخصیت مرزی اطلاعات دارید آیا تا بحال در مورد اختلال شخصیت مرزی و طلاق و اختلال شخصیت مرزی و ازدواج چیزی شنیده اید؟

درمان اختلال شخصیت مرزی

مشاوره ازدواج با احساس گناه از جداشدن

 

متاسفانه بسیاری از ازدواج ها به این دلیل که قبل از ازدواج به مشاوره و روانشناس مراجعه نمی کنند دچار مشکل می شود

بهترین مرکز مشاوره و بهترین مشاور و روانشناس را به این دلیل به شما معرفی می کنند که بتوانید قبل از آن که به دام فردی با این خصوصیات مواجه شوید آسیب های احتمالی رابطه خود را کاهش دهید در زمینه ی شناسایی مشکلات شخصیتی و درمان اختلالات شخصیت حتما باید از طریق بهترین مشاوره درمان اختلالات شخصیت کمک بگیرید

 

مقالات زیر به شما کمک می کند ازدواج موفق تری داشته باشید و بتوانید در دام ارتباط های دردسرآفرین نیوفتید:

اختلال شخصیت خودشیفته و تشخیص و درمان افراد خودشیفته

اختلال شخصیت وابسته و راه حل های درمان شخصیت وابسته

اختلال شخصیت نمایشی و راه های درمان هیستریونیک

درمان اختلال شخصیت مرزی

ازدواج سالم و ازدواج محکوم به شکست

 

بسیاری از مشاوران ازدواج زمانی که با فردی که اختلال شخصیت دارند مواجه می شوند این افراد را به مراکز درمان اختلال شخصیت ارجاع می دهند تا بتوانند قبل از اینکه وارد روابط زناشویی و ازدواج بشوند مشکلات فردی خود را شناسایی و حل کنند

حال در این مقاله به اختلال شخصیت مرزی می پردازیم اما این نکته را فراموش نکنید ازدواج با اختلال شخصیت می تواند شما را محکوم به شکست کند زیرا شما زمانی که با این افراد روبرو می شوید بسیاری از آسیب های احتمالی را هم برای خودش هم برای شما رقم می زند در سری مقالات اختلال شخصیت ا در هر مقاله به یکی از بیماری های شخصیتی می پردازیم.

 

اختلال شخصیت مرزی

 

کسانی که اختلال شخصیت مرزی دارند زندگی پرهیاهو و هیجانی را تجربه می کنند خلقیات و روابط آن ها همیشه دچار نوسان است و بی ثباتی یکی از ویژگیهای اصلی آن هاست می توان گفت به گفته ی مشاوره و درمان اختلال شخصیت آن ها خودانگاره ضعیفی دارند این افراد اغلب از درون احساس پکری و پوچی می کنند

و متاسفانه یکی از مسائلی که برای این افراد پیش می آید خودکشی کردن است یکی از رایج ترین انواع اختلالات روانی به گفته ی بهترین مشاوره و بهترین روانشناس در طی بررسی های بهترین مراکز مشاوره اختلال شخصیت مرزی است

 

این افراد روابط متلاطم و پرآشوبی دارند از طرد شدن می ترسند و روی هیجاناتشان هیچ کنترلی ندارند مبتلایان به این اختلال شخصیت غالبا پورشورند و ظرف مدت کوتاهی از شرایط عصبانیت به افسردگی عمیق فرو می روند

ناکارایی در حوزه ی هیجان گاهی ویژگی اصلی اختلال شخصیت مرزی است و متاسفانه این بی ثباتی هیجانی فرد را به تکانش گری می کشاند می تواند آن را در دام سوء مصرف دارو و نقص عضو بکشاند.

 

نشانه های اختلال شخصیت مرزی و وراثت

 

پژوهش های صورت گرفته توسط بهترین مراکز مشاوره و بهترین روانشناسان این گونه بوده است که اختلال شخصیت مرزی در خانواده هایی که این اختلال در ان ها وجود دارد شایع تر است و این اختلال به نحوی با اختلالات خلقی رابطه دارد

بسیاری دیگر از مطالعاتی که از طریق تصویر برداری عصبی از نواحی مغزی در این افراد صورت گرفته است مشکلاتی در قسمت لیمبیک این افراد مطرح شده است ناحیه ای از مغز که در تنظیم هیجان و انتقال عصبی سروتئین نیزدخالت دارد نیز در این تصویر برداری عصبی مورد بررسی قرار گرفته است.

 

ملاک های تشخیصی اختلال شخصیت مرزی چیست ؟

 

چند مورد از نشانه های اختلال شخصیت مرزی را با هم مرور می کنیم اما توجه داشته باشید به هیچ عنوان نمی توانید خودتان به فردی که دچار اختلالات شخصیت و اختلالات روانی است برچسب بزنید

بلکه نیاز است از طریق مرکز مشاوره درمان اختلالات روانی اقدام کنید مراکز درمان اختلال شخصیت می توانند به شما کمک کنند از طریق تست اختلال شخصیت مرزی و یا مصاحبه ی بالینی دقیق مشکل را بررسی و بهترین راه حل را پیدا کنید گاهی نیاز است در کنار کار مشاوره به دارد درمانی هم بپردازید
1- تلاش سراسیمه برای طرد نشدن واقعی یا خیالی ممکن است طرد شدنشان فقط بخشی از خیالات و باورهایشان باشد
2- روابط بین فردی آن ها اصولا بی ثبات، تند و تیزاست و مشخصه ی اصلی آن ها تغییر و نوسان بین دو حد افراطی آرمان سازی و بی ارزش سازی است
3- اخلال هویتی در این افراد دیده می شود احساس خود آشکار و خودانگاره دچار بی ثباتی است
4- تکانشگری در دو حوزه باعث آسیب رساندن به خود می شود می توانید ولخرجی، روابط جنسی گسترده، سوء مصرف مواد، رانندگی پرخطر،هل هل خوردن را در رفتارهایشان ببینید
5- اصولا رفتار، تهدید و یا ژست هایی به خودکشی در آن ها دیده می شود
6- بی ثباتی عاطفی معلول واکنش گری خلقی بارز نیز در آن ها دیده می شود یعنی در دوره ای بسیار تحریک پذیر و اضطرابی می شوند و دوره شدید دیگری را به افسردگی می گذرانند
7- احساس خلا و پوچی همیشه همراه این افراد می باشد
8- عصبانیتشان نسبت به موقعیت نامتناسب و بسیار شدید است و اصولا بداخلاقی های مکرر، عصبانیت های دائمی و دعوای فیزیکی تکرار شونده نیز در رفتارهایشان دیده می شود
برای شناخت و آگاهی لازم برای  اختلالات روانی حتما از طریق مشاور اقدام کنید می توانید در زمینه ی مشاوره و درمان به بهترین مشاوره و روانشناس در غرب تهران وبهترین مرکز درمان اختلال شخصیت در غرب تهران نیز جهت کمک اقدام بفرمایید.

 

جهت اطلاع از خدمات تخصصی در زمینه ی مشاوره ی بالینی مثل ( اختلالات شخصیت پارانویید ، اسکیزویید ، اسکیزوتایپال ، ضد اجتماعی ، شخصیت مرزی ، شخصیت نمایشی ، خودشیفته ، شخصیت اجتنابی ، شخصیت وابسته ، شخصیت وسواس فکری عملی ) درمان افسردگی ، درمان فوبیا ، درمان استرس و اضطراب ، مشاوره زوج و ازدواج ، مشاوره کودک و نوجوان که هرکدام به صورت تخصصی و جداگانه به شما عزیزان مشاوره می دهند به صفحه ی اصلی مرکز مشاوره خانه مهر مراجعه کنید

همراه و هم گام همیشگی شما تیم تخصصی مشاوره خانه مهر

مقالات مشابه

19 پاسخ

  1. سلام من دوسال هست بایه دختری درارتباط بودم
    که گذشته خوبی نداره واون اومدسمتم ومنم باهاش اوکی شدم رفتارهای دم دمی ومودی داره خیلی هیجانی بود وبه شدت رابطه جنسی رو دوس داشت
    وگرم مزاج بودبا یک بحث کوچیک دعوا درس میشد وبه فاصله یک روزمیرفت بایکی دیگه رفیق میشد وسریع وارد رابطه جنسی میشدوهمش میگفت منو دوس داره ومنو برای ازدواج میخاددیگه تاحدی شدکه من دیدمش توماشین کس دیگه همکاراش میگفتن قابل اعتماد نیست وازاین حرفا خودش هم میگفت نمی تونم تنها بمونم واینکه پرده بکارتم نداره
    یه نمونه بگم بایکی رفیق شده بود توی ۱۵ روز۳بار رابطه جنسی گرفته بود بعد اومد سمتم دوباره
    حالا حرف رسیده به ازدواج میگه من ازدواج کنم درس میشم درضمن مادرم با مادرش حرف زد برای ازدواج خودم حرف زدم ولی یه مشکل پیش اومدبه مادرم پیام داده وبودفش داده بودوخیانت میکرد پی درپی
    حالا کاررسیده به ازدواج میگه من بیام خونه شوهردرس میشم من ازبابام می ترسم ازدواج کنم درس میشم من چیکارکنم الان به حرفش اعتماد کنم ۴بار بهش فرصت دادم درست نشده به شدت بدبینه یه مخاطب زن می دید به من نسبت میداد اونو

    حالا کار رسیده به ازدواج

    1. سلام دوست عزیز
      با ویژگی‌هایی که از ایشون توصیف گردید به نظر میرسه ایشون درگیر اختلال هستند و تا زمانی که درمان نشن این رفتارها ادامه داره.
      و فقط با قول دادن درست نمیشه .مثل این میمونه که به فردی که بدلیل مشکل در پا لنگ میزنه بگیم درست راه برو و او هم قول بده درست راه بره !حتما برای ازدواج چه با ایشون و چه با نفر دیگه مشاوره بگیرید .

  2. همسر من خسلی حساسه وقتی ناراحت میشه حتی خودش میزنه تا من بترسم خشونت زیادی داره رانندگی پر استرسی داره تحمل هیچگونه مخالفت من نداره تمرکز نداره چند روز خوبه ی دفعه از دماغم در میاره افسرده ام از ژندگیم بیزارم من همیشه دنبال ارامش یودم ولی اون ادم از خودراضی هست فهمیدم قبب ازدواج هم با پدر و مادرش دعوا داشته سابقه عصبانیت های شدید داشته دلم براش میسوزه میدونم زندگیم خوب نیست رابطه جنسی باهم نداریم شاید ماهی ی بار . من به چشم ی یچه میبینه اگه مثل یک بزرگسال رفتار کنم ناراحت میشه خیلی از شرایط اختلال مرزی داره میخام جدا شم اما میترسم هم از اینکه من ازار یده هم اینکه تهدید به خودکشی میکنه میترسم بلایی سرم بیاره یکمی هم دلم میسوزه هر روز ارزو میکنم به عقب برگردم کاش میشد طلاق بگیرم چطور از ی اختلال مرزی با کمترین ازار طلاق بگیرم؟؟؟؟؟فرزند ندارم چهارساله اذیت شدم

  3. سلام. تاوقتی کسی بایک بیمارروحی روانی سالهازندگی نکنه متوجه نمیشه اطرافیانش چه عذابی میکشن. تحمل زندگی باافراددارای اختلال شخصیت مرزی عین عذابه. بامرگ تدریجی هیچ فرقی نداره. اخلاقشون عین هوای آسمانه….دوروزابری…دوروزآفتابی…دوروزطوفانی…دوروزنیمه ابری…دوروزباطوفان ورعدوبرق… اصلاثبات رفتاری ندارند…نیازبه توجه ومحبت وتاییدبسیاربسیار افراطی وشدیددارند…اگه آدم کنارشون زندگی کنه به مروردچارافسردگی شدیدومشکلات اعصاب وروان میشه…

    1. ممنون از توجه شما دوست عزيز بله قطعا زندگي با فردي که دچار اختلال شخصيت است سخت است مخصوصا اگر دارو و روان درماني انجام ندهند

  4. سلام
    پدر و مادرم 27 سال پیش زمانی که من 13 ساله بودم من رو با پسر عمه ام که 12 سال از من بزرگتر بود نامزد کردند، هیچی نمی فهمیدم از ازدواج و بچه دارشدن 15 سالگی ازش حامله شدم و هر چی گذشت اوضاع بد و بدتر شد 15 سالگی خواستم طلاق بگیرم پدر و مادرم حمایتم نکردند و من هم هیچ جوری نتونستم بچه رو زیر دست یک آدم اختلال شخصیت مرزی بندازم خانواده اش هم مثل یک گله گرگ بودند هیچ وقت رفتار درستی ازشون ندیدم. مجبور شدم چون خانواده ام از من حمایت نکردند زندگی کردم البته گرفتاری ما زیاد بود مشکل مالی داشتیم مشکل فرهنگی و اختلاف خانوادگی و مشکل ژنتیکی که وقتی فرزند دوم رو باردار بودم بچه مشکل ژنتیکی داشت و بعد از دنیا اومدن چند وقت بعد فوت کرد من به همون بچه اول اکتفا کردم و دیگه بچه دار نشدم خداروشکر. حالا بعد از 27 سال به زندگی ام که نگاه می کنم یک میدون جنگ می بینم مشکل ژنتیکی ، اختلافات شدید خانوداگی ، مشکلات مالی، و از همه بدتر شوهرم اختلال شخصیت مرزی دارد به تشخیص روان پزشک. حالم ازش بهم می خوره تن به درمان نمیده بردمش روانپزشک داروهاش و نخور دجلسات مشاوره نیومد و خلاصه دیگه خسته شدم مثل یک سربازی که 27 سال تو میدون جنگ می جنگیده و سپر بلای یک بچه شده خیلی خسته ام و دیگه حالا بچه ام بزرگ شده و کاملا مستقل و تحصیلکرده مجرد است و کار می کند و سبب سرافرازی و افتخار و با شخصیت یعنی وظیفه ام رو انجام دادم . ولی از زندگی با شوهرم خسته شدم دوستش ندارم کلافه شدم چیکار کنم ؟؟؟

    1. پاسخ متخصص و مشاوره بالینی خانم دکتر نسیم درایش به شما دوست عزیز:
      دوست عزیز من شرایط شما رو درک میکنم که این سختی ها باعث شده تفسیرتون از زندگی مشترک میدان جنگ شود اما در نظر بگیرید ما کسی رئ نمی توانیم عوض کنیم تغییر دهیم اما می توانیم روی خودمان کار کنیم که اگر تصمیم گرفتیم در این زندگی بمانیم خودمان را قوی کنیم که آسیب کمتری بخوریم یا از ارتباط خارج شویم و این رو در نظر بگیرید کودک شما هم با این تنش ها پر از استرس می شود و حتما باید از متخصص کمک بگیرید تا به شما کمک کنه که با فرزندتون در این شرایط چطور رفتار کنید

  5. سلام. ممنون از اطلاعات مفيدتون. من خواهري دارم با خصوصيات شخصيت مرزي، تحريك پذيري بالا،بي منطق، بدبينه زياد، فرافكني مفرط، سياه و سفيد بودن افكار، روابط پرتلاطم( با وجود ٣٦ سال سن هنوز رابطه ي صحيح و سالمي نداشته ، حتي خودشو در معرض رابطه ي گذاشت كه كتك مي خورده) يك بار خود كشي كرده، فقط با دعوا و توهين كارشو پيش مي بره، عصبانيت نا متناسب با موضوع، ترس زياد از تنهايي، قهر هاي طولاني مدت،كلا از همه ي دنيا طلب كاره، دعواهاي فيزيكي متعدد حتي با دوستان و همكاران، تغيير شغل متعدد همراه با مشاجره و دعوا، رفتارهاي خوب هم داره كه خيلي مهربون ميشه ولي خيلي لحظه ي هست تا حدي كه به بقيه احساس خفگي دست مي ده يني آدم نمي دونه تكليفش چي هست!!؟! مشكل اصلي اينجاست كه باهاش نمي تونيم حرف مشاوره و درمان رو بزنيم. از همه طريقي بهش اشاره كرديم نه مستقيما كه بهتره اين كارو انجام بده متاسفانه قبول نداره مشكلي هست و فوق العاده مقاومت مي كنه و معتقده همه روان شناس ها و مشاورها مشكل رواني دارن و البته ماها و خودش از همه سالم تره!!! واقعا بايد چه كار كرد وقتي اين همه مقاومت مي كنه براي درمان حتي براي تشخيص درست؟؟ يه وقتايي هم نشانه هاي شخصيت نماشي رو داره!

    1. پاسخ متخصص و مشاوره فردی بالینی خانم دکتر نسیم درایش به شما دوست عزیز:
      سلام خدمت شما دوست عزیز قطعا به اجبار نمیشه کسی رو مشاوره برد چون همکاری و همدلی هم شکل نمیگیره پیشنهاد من به شما اینکه خودتون مشاوره رو شروع کنید تا کم کم تغییر رفتار رو در اعضای خانواده احساس کنه کم کم از طریق مشاوره تلفنی بعد حضوری اقدام میکنیم که در جلسات شرکت کنند قطعا نوع رفتار اطرافیان هم می تونه آسیب رو بیشتر کنه و هم خودتون دچار ناتوانی و ضعف میشید

  6. سلام
    ما ده ساله ازدواج کردیم
    زن من تقریبا تمام این خصوصاتی که برای افراد مرزی توی این سایتها نوشتند رو داره

    رفتار تکانشی عصبانیت غیر معقول ترس از طرد شدن رفتارهای جنسی عجیب و غریب ولخرجی بسیار زیاد تهدید به خودکشی دعوای فیزیکی

    الان هم قهر کرده رفته با بچه ها و ده جا منو شکایت کرده
    واقعا درمانده شدم نمی دونم چکار کنم ؟؟؟ من دو تا بچه دارم اون هم دوتا دختر

    1. پاسخ متخصص و مشاوره فردی خانم نسیم درایش به شما دوست عزیز:
      با سلام خدمت شما بررسی مشکلاتی مثل دمدمی بودن مرزی بودن حتماباید در پروسه بالینی و در جلسه درمان باشد چون گاهی اختلالات و مشکلات نشانه هایی شبیه به هم دارند که لزوما اختلال نیستند و با روان درمانی برطرف میشوند . نشانه هایی که شما از زندگی مشترک گفتین حتما به بررسی نیاز دارد چون رفتارهای تکانشی به زندگی مشترک و فرزندان آسیب جدی وارد می کند اما باید اول تشخیص درست صورت بگیرد و بعد درمان .به شما پیشنهاد می کنم حتما به متخصصین کمک بگیرید چون تهدید به خودکشی موضوع مهمی است و باید سریع اقدامات لازم انجام شود.

  7. سلام
    زندگی ما گاهی بهشتی و رویایی است و گاهی جهنمی و زجر اور
    همسر من گاهی واسه ی چیز خیلی کوچیک آنقدر عصبانی میشه که آدم تعجب می کنه
    اون همیشه از اینکه من میخوام اونو ترک کنم وحشت داره
    اون همه چیز رو سیاه و یا سفید می بینه هیچ چیز خاکستری این وسط نیست
    میگه من باید همه چیز عاشقانه و رمانتیک باشه ولی زندگی ما اغلب تشنج و دعوا و درگیری
    وقتی عصبانی میشه دیگه هیچ چیز جلو دارش نیست
    ما هشت ساله ازدواج کردیم و دو بچه داریم

    1. پاسخ متخصص خانه مهر به شما دوست عزیز:

      سلام عزیزم
      همسر شما حتما باید مهارت های کنترل خشم رو یاد بگیره
      ولی کلا یکی از مواردی که شما می تونید کمک کنید این هست که اون وقتی خشمش بالا میاد شما اون لحظه سکوت کنید وقتی آروم شد چند ساعت بعد یا حتی روز بعد وقتی که حالش خوب بود راجب اون موضوع صحبت کنید.
      نکته دوم در مورد اینکه همیشه نگران هست که شما ترکش می کنید باید ببینیم چه موضوعی باعث میشه این فکر رو کنه؟
      آیا برای پدر و مادرش اتفاقی افتاده
      آیا پدر مادر مدام باهم دعوا می کردند ؟
      و مواردی این چنین باید بررسی بشه
      ولی شما به عنوان همسر همیشه باید بهشون اطلاع بدید که دارین بیرون میرید وکی بر می گردین و همیشه باید در کنارش باشید اون نمی تونه از شما دور باشه و این حالش رو بد میکنه
      و نکته بعدی احتمالا یکسری نیاز ها و توجه از سمت شما داره که شاید شما بهش توجه نمی کنید
      باید بببینید چه نیازهایی رو طلب می کنه سعی کنید باایشون راجبش راحت صحبت کنید
      موفق باشید

    2. شخصی که دچار اختلال شخصیت مرزی و خودشیفتگی و نمایشی بود
      من با یکی از این افراد بودم و واقعا به جای اینکه ایشون رو درست کنم ایشون منو کنترل میکرد در حالی که من از بیماری ایشون مطلع نبودم و پس از اتمام رابطه و با تناقص های فراوان ایشون موفق به کشف بیماری ایشون شدم، از اونجایی که هیچ کنترلی روی خودشون ندارند در رابطه اجازه کنترل و تصمیمات رو از شما هم میگیرند و به اشخاص بیرون از رابطه میدهند،این افراد علاوه بر بردرلاین در اکثر مواقع دچار خودشیفتگی و شخصیت نمایشی هم هستند یعنی میکس شدن این اختلالات،بسیار پر تناقص در رفتار و گفتار،از خانواده مینالند و بعد به خاطر همون خانواده رو در روی شما در میان و شما دچار گیجی میشی،از یک سری کارها شمارو منع میکنن و بعد خودشون اونهارو انجام میدن،یک سری استرس و تروما از تجربه های پیشین زندگی خود به شما میدهند و بعد دقیقا همون کارها تکرار میشه و شما استرس ضربه ای که در گذشته ایشون خورده را میخوری ، تهدید به خودکشی و خودزنی دارند، امروز به شما میگن خودمو میکشم و بعد فردا که دچار بی ثباتی عاطفی میشن میگن برو بابا خودکشی چیه این چرت و پرتا چیه،کاملا افراد دهن بین هستند ، فاقد اراده و تصمیم گیری ، بی نهایت به شما برچسب میزنند یعنی هر بیماری که خودشون دارند را به شما برچسب میزنند مثل:شمارو به اوج جنون و داد و بیداد و فحشا میکنند و بعد با دست شمارو نشان میدهند و میگن نگاه کنید این دیوونه هست یا تو ثبات روحی روانی نداری یا من در کنار تو احساس امنیت نمیکنم یا تو گوشه گیر و منزوی هستی ، بینهایت روابط دوستانه بیش از حد صمیمانه دارند ، اکثر رفیق های آنها جنس مخالف هستند ، در همه حد و حریم های دیگران وارد میشوند و به دیگران اجازه وارد شدن در حریم خودشان را میدهند ، در عین نابالغ بودن از نظر عقلی و روحی دم از بالغ و پخته تر شدن میزنند ، بسیار افراد پر حاشیه و دردسر سازی هستند در حالی که صفحات مجازی آنها را چک کنید دم از دور ماندن از افراد حاشیه ساز میزنند ، دنیا و رابطه و دوستان و کار کاملا برای آنها یک بازی هست و با دیگران بازی میکنند و دستکاری روانی میکنند طرف مقابل را ، اگر این فرد در کنار شخصی از دوستان خود دست به رفتارهای کاملا بی ثبات و شبیه به خیانت اعم از لمس کردن ، بغل کردن ، کنار یک جنس مخالف خوابیدن ، دستمالی کردن همدیگه و یا خانه جنس مخالف رفتن و شب گردی های مکرر و…….داشته باشند و شما اعتراضی بکنید به شما انگ بدبینی میزنند و اینکه خودشان از انجام این کار منظور خاصی نداشتند و شما دارید انگ تهمت و خیانت به او میزنید ، در عین این که شمارو به اوج رسوندن با کله به زمین میکوبند چون خودشان به کرار در روابط شکست خوردند و خرد شدند و دوست دارند شما هم این موضوع را تجربه کنید برای همین میگم دنیا براشون بازی هست ، از درون پوچ و تو خالی هستند و اصلا دلی ندارند برای عاشق شدن و این موضوع دل بستن از سمت اونها فقط یک حالت شیدایی هست که به مرور آتش این به ظاهر عشق در آنها دیر یا زود فروکش میکند ، ۲حالت داره یا شمارو تنها میزارن و میروند یا انقدر رفتار های نامناسب نشان میدهند که بالاخره شما ترکشان میکنید،در عشق و رفتار و گفتار در هر ۳موارد کاملا بی ثبات هستند اصلا نمیفهمند چی از دهنشون در میاد ، یک شخصیتی که به بند و باری اجتماعی میرسه و خودش رو یک شخصیت مستقل اجتماعی میدونه ، هیچگونه خلوت برای درست کردن خلا رابطه خودتان با این افراد پیدا نمیکنید به دلیل دوستان بیش از حدی که دارند و خودشون رو آدمی میدونن که روابط اجتماعی قوی دارند ، اصلا نمیدونند کی هستند چرا وجود دارند یا چرا در این نقطه هستند یا چرا رفتند ، همیشه حق به جانب هستند و از اونجایی که به بلوغ مغزی و روحی نرسیدند به هیچ عنوان نمیتونید باهاشون صحبت منطقی داشته باشید ، هر کسی که با این افراد در ارتباط بوده بعد از اتمام رابطه و فشار روحی روانی سنگین از این افراد دچار ترومای روحی شده و بسیار هضم آن دوره از رابطه با این فرد براش سنگین بوده و با تراپی و مشاوره های مکرر خودشو سرپا کرده ، به نحوی شمارو ترک میکنن که اصلا شک میکنید از ابتدا وجود داشتید ، کاملا با شما بازی میکنند به قول روانشناس های خیلی معروف انگار که در بازی شطرنج هستند و از قبل مثلا ۸ ماه الی یکسال قبل از اتمام رابطه نقشه کشیدند که حتی چگونه از شما جدا شوند ، به خاطر بی ثباتی رفتاری و کلامی در اجتماع باعث سرخوردگی شما میشوند و به شما احساس بی غیرت بودن و از مردانگی افتادن دست میده ، هیچ کاری را ارزیابی نمیکنند و برای آنها چیزی به اسم ریسک وجود نداره مثلا یه پسر که دوست ۵ماهه آنها باشد میگه بریم خونه ما مشروب بخوریم اصلا به این فکر نمیکنند این شخص کی هست خانوادش کی هستند این مشروب از کجا معلوم سالم باشه اصلا از کجا معلوم تو خونه فقط همین شخص باشه هیچی هیچی بدون فکر دعوت را قبول میکنند و میرن و زمانی که شما این سوالاتی که عرض کردم را مطرح میکنید ، آنها به شما انگ بدبینی میزنند که تو چقدر بدبینی به آدمها در حالی که شما یک آدم سالم هستید که احتیاط میکنید چون احتیاط شر عقل هست، اگر شما یک نوشابه شیشه ای با کیک بهشون بدید نوکر شما هم هستند ولی نفر بعدی یک نوشابه یک و نیم لیتری باز کنه و بهشون بده خیلی با ایشون صمیمی تر میشن تا با شما ، ولگردی و ولخرجی و رفیق بازی و شب گردی و…….تمامی رفتارهای آنها افراطی است،مدام بند کش تنبون این و اون برای سر کار رفتن ، بیرون رفتن و….. هستند ، دائم به دنبال گشت و گذار و تفریح هستند و اصلا نمیتونن سرجاشون بشینن ، در تمامی رفتارهای ذکر شده از شما توقع سکوت یا بخشش یا سرزنش نکردن دارند که غیر ممکنه چون بعد از یک اشتباه خیلی بزرگ و سنگین به جای انعطاف و درست کردن و اشتباه کردن کمتر دقیقا معکوس عمل میکنند و دوباره اشتباه بزرگتری میکنند ، به شما انگ کنترل گری آنها را میزنند ، در بعضی مواقع به خاطر رفتارهایی که به سلامتی خودشان آسیب وارد میکنند هم باید دعوا کنید که این کار باعث آسیب رساندن به خودت میشه ولی اون در عوض این لطف شما گریه زاری میکنه و نسبت به شما سردتر میشه و در نهایت شمارو مقصر میدونه و به شما برچسب های بیشماری میزنه ، این افراد اکثرا دچار خودشیفتگی هم هستند یعنی در مواقع بردرلاین خود را بی ارزش میدونن و در مواقع خودشیفتگی خود را برتر از شما میدانند که حتی ممکنه این اعتماد به نفس کاذب را شما به ایشان داده باشید برای بهتر شدن حالش و درمانش ، در کل این افراد نه همسر میخوان نه دوست و نه همکار بلکه والدینی میخواهند که سرپرستی آنها را به عهده بگیرید ، این افراد میخواهند مثل آهنربا باشند و همه را به خودشان جذب کنند که در اکثر مواقع موفق هم میشوند به دلیل اینکه هویتی از خود ندارند و در برخورد با هر شخص خود را به شکل آن شخص در میارن یعنی یک هویت هفتگانه که مث آفتاب پرست رنگ عوض میکند ، برای همه مرحم و غمخوار هست به جز خانواده و همسر خود که آنها را بینهایت عذاب میده و به اوج جنون میرسونه ، مثلا برای دوستانشون بینهایت پول خرج میکنند و بعد که جیب شما و خودشان را خالی کردند میگن نه ما به درد هم نمیخوریم من به دنبال مرد یا زنی هستم که بتونم روش تکیه کنم یعنی اصلا انگار نه انگار که خودشون بر اساس بی عقلی خودشون دارن اتفاقات را به این شکل رقم میزنن یعنی قشنگ لقمه رو دور سر خودشان میگردانند ، کاملا بی مسئولیت و پر توقع هستند ، این افراد هیچ دلی ندارند که بخوان عاشق شما بشن و از درون پوچ و تو خالی هستند برای مثال کافیه از خودتون بپرسید کسی که هویت نداره و نسبت به خودش شناخت و علاقه ای نداره چگونه میتواند شما را بشناسد و به شما علاقه مند باشد ، این افراد تا زمانی با شما هستند که تن به کارهایی بدهید که مورد علاقه ایشون هست و بهشون خوش بگذره و پس از مخالفت یا زمانی که احساس کنند شما مخالفتی دارید با این رفتارها و خسته شدید و از آنها توقع انعطاف دارید هر چند هم که خودتون بی نهایت انعطاف نشون داده باشید در این رابطه دیگر برایش سرگرم کننده نیستید و شما را دور میندازن و چندتا دوست هم آماده همیشه دارن برای یک همچین روزهایی که روز مبادا خودشون میدونن و دوباره پس از اتمام رابطه با شما کارشان را از سر میگیرن شروع میکنند به نمایش دادن خودشان به اطرافیان که مطمئن شوند هنوز خریدار دارند و تو بورس هستند و اسم تمامی اینهارو میزارن قوی بودن و رها کردن شخصی که بیمار بود یعنی شما یا ما با هم تفاهم نداشتیم ، هر کاری که کرده باشید در آخر وظیفه شما بوده از نظر ایشون ، در نتیجه روابط با این افراد یک جنگ روانی تمام عیار هست و عقل خود را از دست میدهید و در برزخی در بلاتکلیفی رها میشوید و اینکه به این افراد توجه کنید یا تشویق کنید اینها را یا فلان جور برخورد کنید و…….باید عرض کنم منجی کسی که باعث از دست دادن عقل و روح و روان خود شما میشود واقعا نمی ارزد و این موضوع وظیفه شما هم نیست و باید از خودتان یک سوال بپرسید چرا شخصی که خودش به خودش اهمیت نمیده من اهمیت بدم!!؟؟!!؟؟اگر هم فکر میکنید این افراد مطلع نیستن از رفتارهای خود باید عرض کنم در زمان اتمام رابطه خیلی خوب به این موضوع پی میبرید که کاملا آگاه هستند حتی موضوعاتی که شما فکر میکردید از آن بی اطلاع هست. این اطلاعات و تجربه من در رابطه با این شخص بود امیدوارم کمکی باشد برای شما

  8. سلام، من نامزدی داشتم که بیشتر نشانه های شخصیت مرزی را داشت و البته یکی دو بار هم به مصرف ماری جوانا اعتراف کرد اما بعد از مدتی گفت دروغ گفتم اعتیاد ندارم و دلیل خشم من رفتار تو بوده. در کل آدم بدی نبود و ویژگیهای مثبت زیادی هم داشت اما بی ثباتی و خشم نامتناسب گاه به گاهش و اینکه در اوج آرامش منتظر بودم کی و به چه بهانه ای میخواد منفجر بشه، گاهی بسیار مهربان و منطقی و گاهی به شدت پرخاشگر، بی مسئولیت و بی منطق می شد. امروز نسبت به موضوعی چنان حساسیت نسون میداد که دنیا را جهنم می کرد، روز بعد نسبت به همون موضوع موضع دیگه ای داشت.
    ویژگیهایی که در خودش دیده بودم به من نسبت میداد و اونقدر ازم ایراد میگرفت که اعتماد به نفسم را از دست داده بودم. گاهی هم بیش از اندازه ستایشم می کرد. کلا تکلیفم باهاش روشن نبود. در عین حال آدم با هوش و با معلوماتی بود و لحظه های خوب زیادی هم با هم داشتیم.
    بهش گفتم ممکنه اختلال شخصیت داشته باشه و ادامه رابطه را منوط به تست و مشاوره کردم خودش رفته بود تست میلون داده بود نتیجه را که فرستاد عجیب بود. اصلا مرزی را نشون نداده بود و وسواسی اجباری بوده، مصاحبه گر هم پایین آزمون نوشته بود اسوه اخلاق!!!!!!!!
    به روانپزشک هم مراجعه کرده بود و نوارمغز گرفته بود که طبق گفته خودش سالم بوده اما روانپزشک پرفنازین،فلوکستین و والپرات سدیم براش تجویز کرده بود. الان یک ماهه که کات کردیم و ازش بی خبرم اما هنوزم ذهنم درگیره که آیا ایشون واقعا مرزی بود؟ یا ممکنه اثر ماری جوانا از اون شخصیت چنین آدم غیرقابل تحملی ساخته باشه؟در ضمن حافظه اش هم خیلی ضعیف شده بود به ویژه حافظه کوتاه مدتش. من چند تا سایت دیگه هم سوالم را نوشتم ولی هنوز جوابی دریافت نکردم و گیج و سردرگمم و از این رابطه آسیب زیادی دیدم که نمی دونم کی ترمیم بشه. ممنون میشم راهنماییم کنید.

    1. سلام روز بخير دوست عزيز و بزرگوار !
      بهتون تبريك ميگم كه احساس نياز ِخودتون رو در مكان مناسب مطرح كرديد.
      دوست عزيز مسئلي كه وجود داره اينه كه ؛
      در حال حاضر دغدغه شما ترميم روحيه اسيب ديده از رابطه قبله
      يا اينكه نامزد سابق شما داراي اختلال شخصيت بوده يا نه؟

      1. سلام، ممنون از توجهتون.
        خودم تا حدودی ریکاوری شدم و در حال حاضر مشکل خاصی ندارم.
        میخوام بدونم با توضیحاتی که عرض کردم آیا ایشون شخصیت مرزی داشتند و آیا ممکنه نتیجه تست میلون اشتباه باشه؟
        ایشون بعد از چند ماه مجددا تماس گرفت و پیام داد که جواب ندادم. نمیخوام دوباره در معرض آسیب قرار بگیرم.
        فقط میخوام تشخیصتون را از اختلال ایشون بدونم. ممنون.

        1. عزیزم تمرکزت روی ترمیم آسیب هات باشه .اصلا فرض کنید ایشون به تست آشنا بوده و پاسخهای عامدانه دستکاری،کرده
          یا هر چیز دیگه ‌مهم رفتارهایی بوده که شما از ایشون دیدید و نامتعارف بوده
          چه فرقی میکنه دلیل این رفتارها مصرف مواد یا اختلال شخصیت یا تربیت نادرست باشه !؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *