نوزاد،مادر_ مراجع، روان درمانگر تحلیلی
گزیده ای از سخنان بابک ملک زاده ( روان درمانگر تحلیلی)
روان درمانی تحلیلی موضوعی براساس رابطه نوزاد و مادر و دنیای درون روانی کودک پایه ریزی شده است.متن براساس پرسش یکی ازعزیزان که در روان درمانی تحلیلی چه فرایندی طی می شود نگاشته شده است.
درواقع مراجع و درمانگر تلاش می کنند وقفه ای را که در رشد برای مراجع پیش امده،جبران کنند. و مراجع را با قدرت های بالقوه درون خودکه بعلت اسیب های گذشته محبوس مانده، اشنا کند .
کودک براساس طبیعت خود فرایند رسشی را باسرعت معین و راه مشخص طی می کند. در فرایندهای رشد براساس دخالت های اطرافیان ممکن است سرعت رشد کم یا زیادشده باشد و راه رشد به مسیر غیرطبیعی خود رفته باشد (اختلال به وجود امده باشد).
مقاله ی زیر در زمینه ی روانکاوی است که در صورت تمایل می توانید مطالعه بفرمایید:
روش درمان با روانکاوی چگونه است ؟
روان درمانگر تحلیلی در مرکز مشاوره خانه مهر
درمانگر تحلیلی با همدلی و در برگرفتن مراجع و در کناران مواجهه دادن مراجع با تعارض و مشکل خود موانع رشد او را کنار میزند تا مسیر درست خود را پیدا کند و به سلامتی برسد.
نوزاد در مسیر رشد خود،ناکامی های کوچکی را تجربه می کند.هر وقت گرسنه شد و گریه کرد،مادر نیست که به او شیر بدهد. معمولا از۳۰ ثانیه تا دو دقیقه طول میکشد تا مادر سالم ،نیاز نوزاد را براورده کند.
این ناکامی های کوچک جمع می شوند و به نوزاد کمک می کنند تا ظرفیت مواجهه باناکامی های بزرگتر را دراینده بدست اورد. در اتاق درمان هم وضعیت به همین منوال است.
روان درمانگر بر اساس چارچوب درمانی نمی تواند همیشه کامیاب کننده باشد و همه نیازهای مراجع را براورده کند. دربعضی جاها او را ناکام می کند.
روان درمانی تحلیلی و درمانگر
به عنوان مثال مراجع وسواسی از تحلیل های درمانگر خوشش امده و به مرور در زندگی شخصی یک تحلیلگر افراطی شده است.به شکلی که اطرافیان از تحلیل های قضاوت گونه او ناراضی هستند و روابط خود را با مراجع محدود یا قطع کرده اند.
درمانگر متوجه می شود که در جلسه نیازی به تحلیل و تفسیر نیست چون کارکرد بیمارگونه برای مراجع پیدا کرده است.وقتی مراجع باعدم تحلیل و تفسیر ازطرف درمانگر مواجه می شود،خشمگین می شود و همین احساس خشم و ناکامی مرحله جدیدی از رشدمراجع وسواسی است.
روان درمانگر تحلیلی خشم مراجع را میبیند ،دربر می گیرد تا داغی احساس خشم سرد شود و مراجع پذیرش کند خشم خود را.درواقع مالک احساس سرکوب شده خشم میشود.
مادر سالم نیازهای کودک را تقریبا کامل یا نزدیک به کامل براورده میکند
نوزاد فکر می کند با « همه توانی »خود است که نیازها براورده می شود.مراجع دراتاق درمان هم اوایل،همه توانی خود را دارد.پس از ناکامی هایی که دراتاق درمان پیش می اید،مکانیسم دفاعی همه توانی ترک برمیدارد.
مانند نوزاد که پس از تحمل ناکامی ها ی کوچک متوجه میشود این مادر است که به او شیرمی دهد نه اینکه سینه جزوی از وجود خود نوزاد باشد.
تاقبل از این مرحله نوزاد سینه مادر را در فضای ذهنی خودخلق کرده بود.متوهم شده بودکه سینه شیر دهنده ای هست.پس ازاینکه زمان می گذرد و گاهی اوقات سینه مادر دیر به لب های نوزاد میرسد،کم کم متوجه میشود چیزی جدا از او هست.مادر هست.
دراتاق درمان هم پس از طی شدن ناکامی ها و افزایش یافتن ظرفیت ،مراجع متوجه میشود که همه توان نیست.متوجه میشود مادر/درمانگرمحددیت هایی دارد واین باعث میشود استقلال خود را جدا از درمانگر پذیرش کند.
نوزاد در فرایند رسشی (پروسه رشد)،تداوم بودن را احساس می کند
هرزمان که ناکامی ایجاد می شود،نوزاد/مراجع دچار گسست میشود.فرد دفاعی میشود تا در برابر اضطراب ازخودش دفاع کند.فرد واکنشی میشود.خود کاذب (false self) برای او ایجادمیشود.
مثلا ممکنه کناره گیر بشود یا بر مبنای خواست شخص دیگری رفتار کند.یا ممکن است دو دستی به«همه توانی»بچسبد در حالت های سایکوتیک.
دونالد وینی کات روانکاو مکتب مستقل بریتانیا با ذکرمثال این موضوع را توضیح می دهد.از نظر او بچه بزهکاری که از سوپر مارکت دزدی می کند،به دنبال عشقی است که درکودکی از مراقبان خود دریافت نکرده است.
مکانیسم های دفاعی و روان درمانگر تحلیلی
بنابراین دراتاق درمان مکانیسم های دفاعی یاسمپتوم ها کارکردی دارند.روان درمانگر تحلیلی به جای اینکه سمپتوم را از بیماربگیرد ،سعی میکند بفهمد چه شده که بیمار این سمپتوم را ازخودش بروز داده است.سمپتوم هابرای اداپته شدن بامحیط هستند.
بیمار پس ازطی کردن فرایند رسشی به جایی میرسد که خودش سمپتوم را کنار می گذارد.در مراحل اولیه رشدکه نوزاد همه توانی را تجربه میکند نباید ناگهانی پوسته همه توانی او شکسته شود و با واقعیت عریان اشنا بشود.
ظرفیت این مواجهه را ندارد. اسیب می بیند.مادر با holding و دربرگرفتن همه توانی اوراحفظ می کند.در اتاق درمان هم مراجع همه توان است.
روان درمانگر تحلیلی مراقب است فرایند رشد به صورت نرم و ارام طی شود و به صورت ناگهانی از همه توانی بیرون نیاید.
ظرفیت مراجع که زیاد شد،ایگو رشد می یابد و تشخص یابی personalization باعث می شود که ازمرحله وابستگی مطلق ،ارام ارام بیرون بیاید.
آرام سازی مراجع توسط درمانگر
دراتاق درمان holding به وسیله نظم جلسات و امنیت درمانگر و در برگرفتن توسط درمانگر ایجاد می شود.حتی مبلی که مراجع روی ان می نشیند در واقع اغوش مادراست که گرما و نرمی و ارامش را فراهم میکند.
کودک وقتی به دنیا می اید،به نور زیاد و صدای بلند و دمای هوا حساس است و اسیب پذیر.مادر کمک می کند تا محیط قابل تحمل شود برای نوزاد،ایگو کمکی می شود.دراتاق درمان هم این مساله هست،درمانگر زمانی که مراجع مضطرب می شود،با ارام ماندن خودش کمک می کند،مراجع ارام شود.
ساده ترین شکل holding این است که بچه در ذهن مادر می ماند.یک بچه ای هست که بایستی حواسم به او باشد.درطول هفته هم درمانگر می داند مراجعی دارد و حواسش به اوهست.
درجلسات خشمی که مراجع به اطرافیان خود داشته و سرکوب شده،بالا می اید.فرافکنی می شود به درمانگر .هیجان ها به سمت درمانگرابراز می شود. درمانگر تحلیلی این خشم و هیجان ها را دریافت می کند و بدون تلافی کردن به صورت هضم شده به مراجع تحویل می دهد.
باادامه این فرایند جدایی نوزاد ازمادر-مراجع ازدرمانگرتحلیلی به صورت ارام و مطمین اتفاق می افتد.
نویسنده : بابک ملک زاده
رواندرماگر تحلیلی
یک پاسخ
خیلی جالب بود