قرار است در مورد تنهایی عمیقی که ممکن است بعضی از آدم ها مدام احساسش کنند حرف بزنیم متاسفانه طرحواره رها شدگی همیشه یک جمله در همه ی رفتارها و حالت های هیجانیشان دیده می شود ، اینکه لطفا مرا تنها نگذارید شاید خیلی وقت ها هم نشان ندهند، اما بزرگ ترین غم زندگی آن ها تنها ماندن است
در زمینه شناخت طرحواره ها و خودشناسی لطفا به مشاوره قبل از ازدواج و مشاوره فردی مراجعه کنید. توجه داشته باشید مشاوره قبل از ازدواج می تواند یکی از بهترین گزنه ها در تصمیم گیری عاقلانه و عاشقانه باشد.
من از تنهایی میترسم
اینکه تنهایی به شکلی خودش را نشان می دهد ، با چند مثال توضیح می دهیم تا ببینید اگر طرحواره رها شدگی در وجود آدم ها نشسته باشد چقدر می تواند موقعیت های مهم زندگیشان را تحت تاثیر قرار دهد ، چقدر می تواند موقعیت مختلف را از آن ها بگیرد و آن ها نتوانند پیشرفت کنند حتی این ها در روابط عاطفی و عاشقانه شان هم محکومند زیرا واکنش هایی نشان می دهند که خیلی برای طرف مقابلشان خوشایند نیست.
بررسی این موضوع به خودشناسی و درمان طرحواره برمیگردد اگر علاقه مند هستید در زمینه اطلاعات بیشتری کسب کنید مقالات زیر را مطالعه بفرمایید:
زبان عشق چیست و مخزن عشق چگونه پر می شود ؟
چطور بدون قهر و دعوا با همسرم گفتگو کنم؟
من عشق و توجه کامل همسرم را می خواهم
من میترسم آدم های مهم زندگیم را از دست بدهم
اگر الان به شما بگویند که آیا نگرانید که آدم های مهم زندگیتان را از دست دهید شما چه جوابی می دهید ؟ شاید خیلی از شما بگویید مسلما ناراحت می شویم ، مگر کسی هست نگران از دست دادن آدم هایی که دوستشون دارد نباشد ؟
اگر که از شما بپرسند که فکر می کنید تا آخر عمرتان از لحاظ عاطفی تنها می مانید چه جوابی می دهید ؟ خب می گویید می ترسم چون برای کسی خوشایند نیست که از لحاظ عاطفی و صمیمیت دیگر کسی را نبیند ماها زنده ایم برای اینکه زندگی کنیم ، برای اینکه بتوانیم با اطرافیانما تعامل داشته باشیم اصلا ارتباطات یکی از نیازهای اساسی هر آدمی محسوب می شود .
یک سوال دیگر از شما می پرسم ، اگر همسرتان هر روز شما را رها کند و بگوید که دیگر دوستتان ندارد ، اگر به شما بگوید که به زودی او را از دست خواهید داد ، چه احساسی را تجربه می کنید تصور کنید روزی 10 بار این جمله را از یک نفر بشنوید من دیگر دوستت ندارم ، من به زودی رهایت می کنم ، تو تنها می مانی ، تو آدم بی کسی هستی ، تو آدم ضعیفی هستی .
دوستت ندارم … من تو را رها می کنم…..
اگر هر روز 10 بار این جمله ها را بشنوید چه اتفاقی می افتد ؟ ما داریم در مورد آدم هایی حرف می زنیم که عمیقا احساس تنهایی می کنند حتی اگر آدم های زیادی آن ها را دوست داشته باشند ، اگر توی یک رابطه ی عاطفی سالمی هم باشند
اما باز هم مدام احساس می کنند که بالاخره پارتنرشان آن ها را تنها می گذارد بالاخره یک روزی بهشان خیانت می کنند ، بالاخره یک روزی از همین سفرهای کاری دیگر برنمی گردد ، اگر مادرم بمیرد چه می شود ، اگر پدرم بمیرد چه می شود ، اگر یک اتفاقی برای خواهر برادرم بیفتد چه می شود
خب شما تصور کنید این بار روانی از دست دادن مدام با این آدم هاست فکر می کنید از لحاظ ارتباطی می توانند آدم های سالمی باشند یا مدام با شما توی تنش خواهند بود یا مدام نگران از دست دادن شما هستند خیلی سخت است که نتوانیم تعلق خاطر نسبت به اطرافیان داشته باشید ، یعنی با کوچکترین دوری احساس کنید که آن ها را از دست می دهید.
بندناف عاطفی را قطع کنید
به نظر شما همچین آدمی می تواند موقعیت های تحصیلی و شغلی خوبی داشته باشد ؟ ممکن است شرایط کاری خوبی برای او پیش آید که باید به شهر یا کشور دیگری برود یا ازدواج کند و مجبور باشد به خاطر شرایط کاری خودش و همسرش به شهر دیگری برود او این کار را نمی کند و تمای دیدگاه او این است که من نمی توانم از خانواده ام دور باشم ، من نمی توانم بپذیرم که نبینمشان .
در واقع بندناف عاطفی بین این آدم ها اصلا بریده نشده و مدام در حال تکرار است زن و شوهرهایی که همچنان اینقدر خانواده رویشان تسلط دارد که هنوز هم مادر آن دختر می گوید چه کاری انجام بده یا چه کاری انجام نده و انگار که با یک خردسال طرف است که هنوز توی مشتش است و باید کنترلش کند
در همچین جایی هیچ وقت بلوغ روانی و شخصیتی شکل نمی گیرد و این باعث می شود که ما در موقعیت های مختلف زمین بخوریم متاسفانه ماجرا به اینجا ختم نمی شود یک نوع از آدم هایی که طرحواره ی رها شدگی دارند به این شکل رفتار می کنند :
وابستگی و چسبندگی و در آخر جدایی….
آنقدر به طرف مقابلشان از همه لحاظ وابسته می شوند که خودشان تنهایی نمی توانند به خرید بروند و از لحاظ روانی خودش هیچ ارزشی ندارد یعنی اگر کسی به او بگوید که این ماجرا به اینگونه است او هم می گوید آره و اگر یکی دیگر بگوید ماجرا به شکل دیگری است
او هم می گوید شما درست می گویید در واقع او ثبات شخصیتی ندارد و حرف دیگران روی او خیلی تاثیر می گذارد ، خودش به تنهایی نمی تواند درون شهر رفت و آمد کند ، کارهای اداریش را انجام دهد و یا حقش را بگیرد و حتما باید به کسی وابسته باشد حتی اگر این آدم ها اگر بخواهیم طیف پایین تری را نگاه کنیم
من کسی را می شناسم که تا حالا خودش تنها خرید نکرده یعنی تا یک نفر نباد که تایید کند که این لباس خوبه ، اونو نمی خرد از این طرف در رابطه به بعد شخصیت او ، ممکن است انسان توانمندی باشد و از لحاظ ضریب هوشی بالا باشد و پتانسیل های زیادی داشته باشد.
من وابسته با همسر کنترلگر…..
اما چون وابستگی دارد و جرات بیان احساساتش را هم حتی ندارد و انسان مستقلی نیست پس خیلی از مواقع موقعیت ها را از دست می دهد متاسفانه اگر این آدم ها گیر آدم های کنترل گر و والد بیفتند این ماجرا بدتر هم خواهد شد شما خانمی را تصور کنید که به شدت وابسته ای است و ترس از رها شدگی دارد ، ترس از تنها بودن دارد ، از اینکه بلایی سر بچه اش بیاید ترس دارد یا اینکه اتفاقی برای همسرش نیفتد که این ها بعد بیماری است یا اتفاقی بیفته از طرفی بار روانی دیگری را دارد که :
(همسرم کسی دیگر را به من ترجیح ندهد ، نکنه یکی را انتخاب کند که با او ازدواج کند و مرا کنار بگذارد اصلا من چه جذابیتی برای او دارم ممکن است یک نفر پیدا شود که جذابیت بیشتری داشته باشد )
شما عزت نفس خوبی دارید؟
یک نکته : آدم هایی که این تصورات را دارند آدم هایی هستند که درون عزت نفسش هم آسیب دیده است چون خودباوری آن ها شکل نگرفته و توانمندی را نمی شناسند پس به همین خاطر مدام این اضطراب با آن ها همراه است .
تا اینجای ماجرا ما فقط در مورد فردیت آن آدم حرف می زنیم وقتی این آدم ها بین روابط بین فردی هستند چه دختر و چه پسر یعنی اگر یک خانمی دوست خانم دارد اگر یک یک خانمی در یک رابطه ی زناشویی است اینقدر به اینها وابستگی نشان می دهد که آدم های دیگر را از خود فراری می دهند ، احساس می کنند که آزادی عمل از آن ها گرفته شده چون مدام باید به فکر رفع نیازهای او باشند و وابستگی اون آدم آنقدر زیاد است که ممکن است حتی توی کار بقیه هم اخلال ایجاد کند به این شکل :
استقلال به چه معناست؟شما فرد مستقلی هستید؟
این خانوم را تصور کنید خودشان به تنهایی نمی تواند به بیرون برود و خرید کند ، خودش به تنهایی نمی تواند تصمیم بگیرد یعنی مدام باید یک نفر به او تایید بدهد تا حالش خوب شود و از طرفی وقتی همسرش سر کار است ، وقتی ماموریتی می رود ، وقتی مدتی از او دور است باید مدام تلفنش را جواب بدهد ، باید مدام نگران این باشد که خانمش زنگ زده ، اگر جواب ندهد ممکن است آنقدر نگران شود که یک کسی را بفرستد دنبالش یا اصلا با رفتارهای پرخاشگرانه این احساس تنهایی را نشان می دهند
مثلا به این شکل که آنقدر نیازش به وابستگی زیاد است که اگر یک نفر چند ساعت ، یک روز یا دو روز از او دور باشد خودش در تنهایی اش گریه می کند ، خودش را سرزنش می کند ، با خود می گوید که چقدر بدبخت و تنها است و لیاقتم تنهایی است و تو همیشه تنها می مانی و درواقع بعد سرزنش گری و آدم تنها و بی کس بودنش که هست از طرفی با همسرش قهر می کند برای اینکه به ماموریت رفته و ساعت هایی را نبوده پس درواقع این زن را رها کرده و این زن طرد شده .
احساس طرد شدگی و تنهایی چیست؟
هر واکنش شما برای این آدم ها نشانه ی طرد شدن است یعنی اگر شما به یک مهمانی بروید که آنجا حواستان به همسرتان هست ولی فقط یک ربع از او غافل شوید و او احساس کند که توی اون مهمونی طرد شده به هم می ریزد ، احساس می کند که شما با او دشمنی دارید ، شما او را ندید گرفته اید ، شما باید بابت احساس تنهایی و بی کسی او در آن لحظه جواب دهید و یا گاهی به این فکر می کنند.
شما در آن مدت به کسی دیگر فکر می کرده اید و او با خودش فکر می کند که او مرا تنها گذاشته چون در آن مهمانی آدم های جذاب تر از من هم هستند پس او به آن ها فکر می کند یعنی بدترین فکرهایی که برای رهاشدن و تنها بودن می شود به آن ها فکرد کرد را این آدم ها دارند و گلایشون هم اصولا با خیانت است.
من میدانم به من خیانت می کنی
متاسفانه در بعد خیانت هم برای آدم هایی که طرحواره طرد دارند به دو شکل اتفاق می افتد اول اینکه خودشان آدم هایی را انتخاب می کنند که مسئولیت پذیر نیستند و می دانند که به آن ها خیانت می کنند
آن ها را انتخاب می کنند و مدام خیانت می بینند و دوباره می بخشند یعنی مثل یک بازی دزد و پلیس که وی هی مچگیری می کند ، دوباره می بخشد و کلی آه و ناله که یعنی صحه ای بر آن طرحواره ی درونیش است
درواقع برای آدمی که طرحواره ی طرد را دارد خوراک خوبی است که برود آدمی را انتخاب کند که مسئولیت پذیر نیست ، یکی را انتخاب کند که از اول بهش نگفته خیلی عاشقشه و یا دوستش داره این ها در روابطی می روند که طرف مقابل اصلا اونجوری که باید این آدم را دوست ندارد و به او گفته که رابطه ی ما فقط دوستانه است.
برای من یک رابطه ی عاشقانه است….
ولی برای او این رابطه عشق است و در نهایت اگر این آدم پایش را فراتر بگذارد مبنای او این است که به او خیانت شده است درواقع اینها بازی را راه می اندازند که خودشان بازنده ی بازی باشند و قربانی این ماجرا باشند اگر هم با همسری ازدواج کنند که مسئولیت پذیر است و نشانه هایی از خیانت در او وجود ندارد اینقدر وابستگی های بیمار گونه نشان می دهند ، اینقدر به او می گویند که تو داری خیانت می کنی ، تو داری یه کارهایی می کنی ، تو به من توجه نمی کنی ، تو باید همیشه مال من باشی یعنی یک حس مالکیت بیمارگونه دارند و هی برچسب می زنند که ممکن است خودشان اون آدم را در ماجراهای خیانت قرار بدهند.
همسرم را امتحان می کنم….
مثل خانم ها و یا آقایانی که بازی هایی را طراحی می کنند که همسرشان در آن بازی قرار بگیرد یعنی یک نفر را اجیر می کنند که جلوی راه همسرمو بگیره و به او محبت کند تا متوجه شوم همسرم به من خیانت می کند یا نه .
حالا از این طرف خودم یک زندگی آشفته دارم ، آنقدر از لحاظ روانی به طرف مقابلم فشار آوردم و به او گفته ام تو آدم خیانت کاری هستی ، تو مرا دوست نداری ، من آدم بی ارزشی ام ، تو اصلا به من توجه نمی کنی و از طرفی کسی را در جلوی راهش قرار داده ام که به او محبت می کند و اون آدم همسر مرا به سمت خودش می کشد و من مثل یک کارگردان حرفه ای دارم نظارت می کنم که او بالاخره این کار را انجام دهد و اتفاق می افتد و خیانت شکل می گیرد.
ازدواج با آدم های بی ثبات ممنوع
و اون آدم در جلسه ی مشاوره ابراز می کنه که : من از روز اول می دانستم که او آدم خیانت کاری است . اصلا آدم های بی ثبات آدم های تنوع طلب که توی روابطشون حد و مرز ندارند ، آدم هایی که برای اطرافیان دلبری می کنند یعنی در خانه آدمی معمولی است اما در بیرون از خانه به بقیه بیش از حد بها می دهند
و برای بقیه همه کاری می کند، از بعد مالی برای بقیه خرج می کند ، از بعد احساسی ساعت ها وقت برای بقیه می گذارد اما اگر برای همسرش هیچ کدام از این کارها را انجام نمی دهد .
آدم های دودل یعنی کسانی که همیشه از لحاظ منطقی دوست داره که با او زندگی کنید اما از لحاظ عاطفی خیلی میلی ندارد با وی زندگی کند آدم هایی که الان عاشق است اما 5 دقیقه دیگر شما را دوست نخواهد داشت ، آدم های بلاتکلیف که این ها بهترین کیس ها هستند
برای کسانی که طرحواره ی رها شدگی دارند یعنی کسانی که طرحواره ی رها شدگی دارند دنبال آدم های با ثبات و مسئولیت پذیر نمی گردند
جهت اطاعات بیشتر در زمینه مشاوره فردی و طرحواره درمانی می توانید از مشاورین مجرب خانه مهر کمک بگیرید ما در مرکز مشاوره خانه مهر همراه و همگام همیشگی شما عزیزان هستیم