اضطراب و استرس برای هیچ آدمی خوشایند نیست پس چرا طوری طراحی شده ایم که تقریبا هر بار که می خواهیم کاری را انجام دهیم اضطراب را تجربه می کنیم ؟ مشاوره اضطراب و استرس با مشاوره تلفنی تخصصی به شما کمک میکند اضطراب خود را کنترل و درمان کنید

چون اضطراب در حد متوسط خوب است و اضطراب به ما کمک می کند که توی هر کاری که داریم انجام می دهیم بهترین عملکرد را داشته باشیم اگر بخواهیم خیلی ساده اضطراب را تعریف کنیم یک حالت خلقی که شما درونش عاطفه و حس های منفی را تجربه می کنید که این حس و عاطفه ی منفی باعث می شود که یک سری از واکنش های بدنی شما فعال شود یعنی :

ضربان قلب بالا برود ، گرفتگی عضله داشته باشیم ، دست و پاهایمان عرق کند ، دهانمان خشک شود ، احساس کنیم که سرگیجه داریم ، احساس کنیم که داریم بریده بریده صحبت می کنیم یا دلشوره داریم .

مشاوره اضطراب و استرس در خانه مهر به شما کمک میکند ابعاد مختلف استرس را بررسی کنید و بهترین پوروسه درمانی را انجام دهید

اضطراب مثبت را میشناسید؟

چند مثال از اضطراب مثبت می زنیم : مثلا شما آخر هفته با یک نفر قرار دارید آن مقدار از اضطرب شما ، باعث می شود شما جذاب تر و سرزنده تر هم به نظر برسید درواقع شما به این فکر می کنید که لباس بهتری بپوشید ، به اون انتظار و حرف هایی که می خواهید بزنید فکر می کنید به این اضطراب  ، اضطراب خوشایند و پیش رونده می گویند .

وقتی شما یک امتحان مهم دارید آن اضطراب خوشایند باعث می شود که شما بیشتر درس بخوانید ، توی آن لحظه تصمیم بگیرید که یک سری از فعالیت های تفریحی که قبلا به راحتی انجام می دادید را الان انجام ندهید و تصمیم بگیرید که الان بمانید خانه ، درستان را انجام دهید تا نتیجه ی خوبی در آن امتحان داشته باشید .

پس تا اینجا متوجه شدیم که اضطراب موجب عملکرد اجتماعی ، فیزیکی و عقلی ما می شود که وقتی این ها را در حد متوسط تجربه  کنیم عملکرد ما در هر حوزه ای بهتر می شود

اضطراب منفی به چه شکل است؟

اما تصور کنید یک اضطراب منفی و ناخوشایند داشته باشیم ، در حالی که  شما آخر هفته با یک نفر قرار دارید ، آنقدر مضطرب می شوید که شب خوابتان نمی برد ، فعالیت های روزمره تان کنسل می شود ، آنقدر اضطراب دارید که ممکن است آن قرار را کنسل کنید ، ممکن است وقتی آنجا می رسد اصلا نتوانید صحبت کنید ، نتوانید آنطور که باید حتی از بودن در آن فضا لذت ببرید ممکن است شما آنقدر اضطرابتان زیاد باشد که ترجیح دهید آن امتحان را ندهید ، ترجیح دهید در یک همایش یا سمینار که برای شما مفید و پیش رونده است اصلا شرکت نکنید .

پس ما یک اضطراب خوب داریم اضطرابی که وجودش باعث می شود که ما توی موقعیت های مختلف پیشرفت کنیم و یک اضطراب داریم که باعث می شود  حتی عملکردهای روزانه شما مختل شود .

چرا اضطراب گاهی مثبت است و گاهی منفی؟

حالا می خواهیم در مورد این صحبت کنیم که چرا این اضطراب در بعضی ها مثبت است و در بعضی ها منفی است باید یک سری ابعاد روانشناختی و فیزیولوژی را بررسی کنیم تا ببینیم چقدر ژنتیک روی آن تاثیر داشته و چقدر برداشت ما از اتفاقات می تواند اضطراب ما را رقم بزند یا اصلا گذشته و کودکی ما چقدر روی میزان اضطراب و استرس الان ما تاثیر دارد

اگر بخواهیم به زبان عامیانه بگوییم که اضطراب اصلا چرا شکل می گیرد ؟ مثبتش که به ما کمک کرد ، حالا با اضطراب منفی من چگونه روبرو شوم یا چطوری می توانم تغیرش دهم اول لازم است بدانیم این اضطراب چرا شکل گرفته  ؟

اضطراب چطور بر روان ما تاثیر میگذارد؟

اضطرای از 2 تا بعد مختلف در ذهن ما می نشیند ، این یعنی چه ؟ یعنی وقتی من می دانم که روی خیلی از مسائل که در اطرافم وجود دارد نمی توانم کنترلی داشته باشم پس دچار اضطراب می شوم این یک بعدش است و بعد دوم این است که من وقتی به خودم و توانمندی هایم اعتماد ندارم پس دچار اضطراب خواهم شد

حالا چرا این طیف اضطراب  با همدیگر فرق می کند اگر بخواهیم از نگاه روانشناختی به آن نگاه کنیم ماجرا از این قرار است که بچه ها به مرور زمان توی بچگی متوجه می شوند که نمی توانند روی همه چیز کنترل داشته باشند حالا پدر و مادر به بچه  یاد می دهند که با این شرایطی که برای تو ایجاد شده ، یعنی یک درک و فهم جدیدی که از دنیا پیدا کردی چطوری مقابله کنی ؟

هویت ما در کودکی شکل گرفته است

اگر پدر و مادرها به نیازهای بچه هایشان مثلا نیاز به توجه غذا و نیاز به آرامش یا هر توجه دیگری توی کودکی برای شکل گیری دلبستگی و حال خوب به بچه ها نیاز است داده شود یعنی یک تعامل مثبت و قابل پیش بینی برای اون بچه وجود داشته باشد این پیام را برای بچه ها دارد که تو می توانی روی محیطت کنترل داشته باشی و پاسخ هایی که داری می دهی هم روی مامانت ، هم روی بابات و هم روی محیط تاثیر می گذارد

پس وقتی بچه ای می داند که نیازهایش حالا چه عاطفی است یا چه مربوط به غذا است یا چه مربوط به تامین هیجانات درونیش است در حال اتفاق افتادن است ،  احساس می کند که با یک دنیای قابل پیش بینی مواجه می شود .

پس این یک بعد اضطراب بود و بچه متوجه شد که الان به نیازهایش پاسخ داده می شود و دنیا هم قابل پیش بینی است و پدر و مادرش هم قابل پیش بینی اند علاوه بر آن که دنیا قابل پیش بینی است او پدر و مادری هم دارد که از لحاظ روانی قابل پیش بینی اند پس آدم های دنیا به طور کلی آدم های خوبی اند و وقتی این بچه کم کم بزرگ شود متوجه می شود که درست است که نیازهایش در قبال پدر و مادرش پاسخ داده شد.

خانواده کافی و سالم باشیم

اما الان اون کسانی که پاسخ نمی دهند ، آن هایی که دارند یک واکنش جدیدی به ما نشان می دهند ، پس تکلیف آن ها چیست ؟ اینجا ما پدر و مادری را می خواهیم که هم یک خانه ی امن برای بچه هایش تعریف کرده ، هم حالا اجازه می دهد که آن بچه یک کند و کاو خوبی توی دنیا داشته باشد ، مهارت کسب کند ، زمین بخورد  و دوباره بلند شود ، بلد باشد چطوری با موقعیت های مختلف روبرو شود ، یعنی وقتی یک اتفاق غیر منتظره برای بچه ای پیش می آید بلد باشد با مهارت هایی که یاد گرفته با آن روبرو شود

اینطوری بچه ها یاد می گیرند که یک حس سالمی از کنترل داشتن را یاد بگیرند از این به بعد ممکن است که یک سری اتفاقات بیفتد که در حیطه ی کنترل آن بچه نیست اما این را متوجه می شود که می تواند با مهارت ها و توانمندی هایش و با تکیه به خودش این ماجرا و مشکل را حل کند.

والد حمایتگر منفی چگونه است؟

حالا فکر کنید در مقابلش با یک خانواده ای روبرو شوید که ما به آن می گوییم والد حمایتگر منفی ، یعنی پدر و مادری که آنقدر بچه هایشان را ساپورت احساسی و روانی می کنند ، اینقدر مراقبت های بیجا ، اینقدر دخالت های بیجا توی رفتارها و فکرشان می کنند که نه اجازه می دهند بچه ها فکر کردن را یاد بگیرند ، نه رفتار کردن را یاد بگیرند ، نه بچه هایشان یاد می دهند که توی مشکلات و گرفتاری چجوری باید با اون ها مقابله کنند

پس این بچه ها در آینده بچه های مضطربی می شوند ، بچه هایی می شوند که خیلی از موقعیت های اجتماعی و شغلیشان را از دست می دهند برای آنکه می ترسند با آن روبرو شوند این ماجرا از دیدگاه روانشناختی بود.

اضطراب از دیدگاه زیست شناختی چگونه است؟

حالا اگر بخواهیم اضطراب را از دیدگاه زیست شناختی بررسی کنیم پژوهش هایی که روی این ماجرا انجام دادند نشان می دهد که همه ی آدم ها گرایش به تنش ، عصبی بودن و اضطراب را ارث می برند حتی حملات وحشت زدگی ( پنیک ) زمینه ی خانوادگی و ژنتیکی دارد حالا من وقتی می ترسم و اضطراب می گیرم چه شکلی رفتار می کنم ؟ چه چیزهایی  در تولید آن اضطراب ماشه چکان من است ؟

وقتی دچار اضطراب میشوید چکار میکنید؟

شاید من با رفتن به یک محیط جدید دچار اضطراب شوم ، تپش قلبم هم بالا رود ، ممکن است اگر به این فکر کنم که یک همایش دوهزار نفری داشته باشم کمی دچار اضطراب شوم یعنی واکنش های آدم ها با هم متفاوت است . حالا جدا از اینکه چه چیزهایی باعث می شود که من اضطراب بگیرم ، اینکه من چطوری با اونها مقابله می کنم تحقیقاتی که اخیرا انجام شده نشان می دهد که نحوه ی مقابله ی ما با استرس ریشه ی خانوادگی دارد

اگر موقع استرس شما دچار سردرد می شوید خیلی احتمالش زیاد است که یکی از اعضای خانواده ی شما وقتی که اضطراب می گیرد سردرد داشته باشد یا اگر زمانی که دچار اضطراب و استرس می شوید حملات وحشت زدگی می گیرید

احتمال اینکه یکی از اعضای خانواده ی شما هم به این شکل باشد خیلی زیاد است پس وقتی من می دانم که اضطراب چه شکلی تولید شده و چه شکلی توی ذهن من نشسته راحت تر می توانم با آن مقابله کنم.

اضطراب از زندگی ما جدا نشدنی است

شما ممکن است در موقعیت های مختلف مثل طلاق ، سوگ ، یک امتحان ساده ، امتحان رانندگی ، سخنرانی کوچک یا حتی از دست دادن یک آدمی که خیلی برایتان عزیز است دچار اضطراب شوید اما وقتی می توانیم تشخیص دهیم که از این به بعد بداینم چه نوع اضطرابی را داریم تجربه می کنیم آیا اضطراب ما مثبت است یا آیا اضطراب ما منفی است مقابله کردن با آن راحت تر می شود وقتی که آن الگوهای اشتباه کودکی خودمان را پیدا می کنیم کم کم شروع می کنیم با آن مقابله کردن .

یک سری الگوهای اشتباه گذشته را به این صورت می شکنیم یعنی اگر برای ذهن ما شرطی سازی شده است ما آن شرطی سازی را در ذهن خود می شکنیم

رابطه اضطراب و استرس با مشکلات جسمانی

اما ماجرای اضطراب با همه ی اختلال های دیگر فرق دارد اضطراب با بیماری های فیزیکی خیلی همزمان می شود مثلا بیماری هایی مثل تیروئید ، بیماری های تنفسی ، بیماری های روده ای و بیماری های معده ، آدریدها ، سردردهای میگرنی  ، بیماری های آلرژیک این ها همه با اضطراب رابطه ی خیلی  نزدیکی دارند

یعنی احتمال اینکه آدم هایی که دچار اختلالات اضطرابی می شوند ، دچار این بیماری های فیزیکی هم شود بسیار زیاد است پس وقتی یک نفر دچار اختلالات اضطرابی است و بیماری های فیزیکی این چنین هم دارد

کیفیت زندگیش خیلی کاهش پیدا می کند پس ما اینجا متوجه می شویم که آن آدم به کمک بیشتری نیاز دارد و باید این ماجرا را جدی بگیرد .

پس اضطراب فقط ماجرایش به اینجا ختم نمی شود که شما نمی توانید پیشرفت کنید ، ممکن است شما را با یک سری بیماری هایی پزشکی و بدنی بیشتر روبرو کند .